۵)دوست دختر

1.4K 102 2
                                    


-نه مامان،اون دوستمه،دیشب حالش بد شد،نتونست تو مهمونی بمونه آوردمش اینجا
با شنیدن صدای زین چشمامو باز کردم،به بدنم کش و قوسی دادم،بغل پله ها زین و اممم،مامانشه؟
آره مامانشه،نشستم و سعی کردم مودب باشم:+صبح‌بخیر خانم مالیکاونا برگشتن سمتم،هردوشون لبخند زدن،خانم مالیک گفت:
-لارا صدام کن عزیزم
+اوه بله ببخشید مزاحم شدم لارا
-نه عزیزم هروقت خواستی بیاو بعد به زین نگاه کرد و گفت:
-من میرم پیش دوستم
بعد اینکه رفت تازه متوجه‌سر و وضع زین شدم،لباس بالاتنه ای نداشت و میتونستم همه تتوهاشو ببینم
-تتو هم دوست داری؟
نگاهمو از تتوهاش گرفتم و گفتم:
+آره ولی...
-اجازه نمیدن!
خندیدم و سرمو تکون دادم،رفت سمت کمدش درشو باز کرد و یه دستگاه رو بهم نشون داد و گفت:
-خودم بعضیاشونو زدم
بلند شدم و فهمیدم اون دستگاه تتو+برای منم میزنی؟نیشخندی زد و گفت:
-به شرطی که بزاری خودم‌ طرح اولین تتو رو‌ انتخاب کنم
+اوم قبوله
-هوم چقد کار باهم داریم
خندیدم و رفتم سمت پنجره،به اطراف نگاه کردم پنجره اتاق من دقیقا رو به رو بود
-بزار ببینم تو که گفتی بهت اجازه نمیدن
+من ۱۸ سالمه به اجازشون نیازی ندارملبخند زد و‌ سرشو تکون داد،آروم گفت:-اینو کسی نمیدونه ولی من بیست سالمه
+چی!؟
-بعد اینکه بابام ولمون کرد دو سال مدرسه رو ول کردم
+اوه،خب چه حسی داره از همه بزرگتری؟
-پیری!
خندیدم و زینم خنده ریزی کرد،یاد دیشب افتادم پس پرسیدم:
+ام کای چطور اینقد راحت بهت اعتماد کرد و گفت منو بیاری خونت
-خب...من قبلش بهش گفته بودم،یه جورایی سعی کردم حرف منطقی بزنم تا قبول‌کنه
+اها
چرا ازش دفاع میکنه؟چرا نمیزاره باور کنم کای دیگه بهم اهمیت نمیدهگوشی زین زنگ خورد،به صفحش نگاه کرد و نیشخندی زد،هوم کی بود؟
-سلام اسکایلر...
چــــی!؟اسکایلر؟دختر دیگه ای نبود که باهاش حرف بزنی
-آره حتما خوشگله...میام دنبالت امشب...کدوم دوستت؟..باشه،فعلاخوشگله؟عوق،نمیخوام بشنوم باهاش دوسته،واقعا نمیخوام+اسکایلر بود؟
-اوهوم
+دیشب دوستت شد؟
-کلمه دوست دختر رو ترجیح میدموات د فاک؟دوست دختر؟پسره احمق همتون مثله همین...عقل تو کلتون نیست
+انتطار نداشتم
-چه انتظاری نداشتی؟که اینقد زود دوست دختر بگیرم؟
+نه...انتظار نداشتم پسر خوبی مثل تو با اسکایلر باشهچشماشو ریز کرد،انگار منظورمو نفهمید،تند گفت:
-میریم کلوب گفت که مدیسون هم باهاشه و فکر کنم کارلوس هم هست،به کای و کت میگم بیان تو‌هم میایی؟
همه با اسکایلر خوبن جز من و کاترین،ما باهاش خوبیم فقط ازش بدمون میاد...همین
بلند شدم و گفتم:
+نه ممنون...حوصله سروصدا و مشروب و هیچیو ندارم،و ام بهتره دیگه برم

***
باورم نمیشه کاترین هم رفته،اه لعنتی چقد دلم میخواست منم برمچرا اینقد مغرورم؟حالم از هر نوع شخصیتم بهم میخوره،ساعت تقریبا یک بود،شعت فردا خواب میمونم،به کاترین زنگ زدم،ایندفعه برداشت و با لحنی که توش مستی موج میزد گفت:
-سلام بی
+کجایی؟
-من و کای تازه رسیدیم خونه،جات خالی بود
+زین چی؟
فاک چرا اینو پرسیدم؟با شنیدن صدای موتور از بیرون حواسم پرت شد
-چی گفتی؟گ
+امم هیچی خداحافظ
روی تختم غلت خوردم،نه نمیرم نگاهش کنم،به پنجره زل زده بودم،دارم از فضولی میمیرم،پس چراغو خاموش کردم،رفتم بغل پنجره،پرده رو کنار زدم،اتاق زین پرده هاش باز بود و چراغش هم روشن،میتونستم جسیمو اونورتر ببینم،ولی پشت دیوار بود و دید نداشتم،اه لعنتی بیا اینور ببینمتوقتی اومد به جای یه نفر دونفر رو دیدم و خیلی راحت میتونستم تشخیص بدم اون اسکایلره که لخته و پاهاش دور بدن زین حلقه شده و خودشو میمالونه بهش،خودمو کنار کشیدم و دستمو روی دهنم گذاشتم،پسره احمق،فقط میخواست به سکس برسه؟هوم،گند زده،فکر میکنه اسکایلر بیخیالش میشه،شایدم دوسش داره وگرنه نمیگفت دوست دخترم،اه به من چه،هر گوهی میخواد بخوره
روی تختم دراز کشیدم و سعی کردم بدون فکر کردن به کسی بخوابم.
***
معلم وارد کلاس شد و نیومده شروع به درس دادن کرد و فکر من هرجایی بود جز پیش درس،من باید به مامان و بابام راجع به گرفتگی قلبم تو پارتی میگفتم،ولی اینکارو نکردم،خب لازم نیست،بعد مدت ها فقط یه بار بود،به صندلی خالی زین نگاه کردم و اخم کردم،چرا انتظار داشتم یه جور دیگه ای باشه؟شاید همینیه که هست،فقط چون با اسکایلره دلیل نمیشه که ادم مزخرفی باشه،چرا فقط من لعنتی از اون بدم میاد؟با صدای در از فکر بیرون اومدم،زین درحالی که خیلی خسته به نظر میرسید وارد کلاس شد،عزیزم دیشب خسته شده بود،به خودش حتما خیلی فشار آورده تا خودنمایی کنه جلو اسکایلر،حتما فکر میکنه دختر بی نقصیه،هع
معلم با اخم بهش نگاه کرد و گفت:
-نیم ساعت دیر کردی آقای مالیک
زین سرشو‌ با بی میلی تکون داد و گفت:
-متاسفم دیگه‌ تکرار نمیشه
میتونستم صدای پچ پچ کت و کای رو بشنوم،زین قبل اینکه بشینه رو‌صندلی بهم لبخند زد،لبخند مصنویی و زورکی زدم،اگه بخوام با بقیه خوب پیش برم باید با اسکایلر خوب بشم،حتی کاترین هم باهاش خوب شدهمنم چاره دیگه ای ندارم...

Don't Forget [Z.M]Where stories live. Discover now