کارلوس دستمو گرفت و منو چرخوند،طوری که پشت بهش قرار بگیرم،دستشو روی کمرم گذاشت و منم آروم باسنمو تکون داد،تو گردنم خنده ریزی کرد و گفت:
-تاحالا کسی بهت گفته بود رقاص فوق العاده ای هستی؟
+آره عزیزم خیلیا گفتن
خندید و گفت:
-استریپ دَنس هم اینقد خوب بلدی؟
+خیلی بهتر
اون خیلی مست بود،ولی خب مهم نیست،سرمو خم کردم،زین و کای رو بغل هم دیدم و اسکایلر هم جلوشون بود.
همیشه فکر میکنم من خیلی هرزم ولی هردفعه،اسکایلر خلافشو بهم ثابت میکنه،هوم خوبه کای،با یه هرزه تر از من بپر.
کارلوس منو سمت خودش چرخوند و گفت:
-هی چت شد؟
+خسته شدم
خودمو از تو بغلش بیرون کشیدم و رفتم سمت میز مشروب ها،و یکی از اون لیوان های قرمز رنگ پلاستیکی رو برداشتم و سر کشیدم.
دوباره بهشون نگاه کردم،اسکایلر به زین چسبیده بود و یکی از اون لبخندای مرموزانه اشو زده بود،تقریبا رفت بغلش،اوه دختر خیلی زود داری پیش میری فکر نمیکنم زین از اون پسرا باشه که...
وقتی دست زین از کمر اسکایلر به سمت باسنش رفت و بعد بوسیدش حرفم با خودم نصفه موند.
خب انتظار نداشتم،به کنارشون نگاه کردم ولی کای نبود،رفتم جلو تا ببینم کجاست.
یهو یه نفر دستمو کشید و منو توی راهرو برد،سرمو بالا گرفتم و با دیدن کای اخم کردم،خواستم برم ولی منو گرفت و کوبوند به دیوار با عصبانیت گفت:
-هی اول بهم گوش کن
+زر بزن
-میخواستم بخاطر حرفای دیروز عذرخواهی کنم نباید اونجوری میگفتم،هرچند کلا چرت گفتم
ناخودآگاه لبخند زدم وسرمو انداختم پایین اون ادامه داد:
-بی منو میبخشی؟
به چشماش نگاه کردم و گفتم:
+اوهوم
سرشو تکون داد و لبخند زد،نمیدونم چرا عذرخواهی مسخرش رو قبول کردم ولی خب شاید کای دوست پسر قبلیم باشه اما اون دوستم هم هست،داداش دوست صمیمیمه و همش پیشمونه نمیتونم که تا ابد باهاش بد باشم.
داشتم خودمو گول میزدم،چون نمیتونستم نگاهمو از لباش بگیرم،به چشماش نگاه کردم،اونم به لبم زل زده بود،انگار برای اینکار شک داشت.
پس آروم جلو رفتم و بوسیدمش،میتونستم گرما و لبخند رضایت رو روی لبش حس کنم،ازم جدا شد،دستمو گرفت و منو برد تو یکی از اتاقا،نیم تنمو در آورد و جلوی در انداختش،هلم داد روی تخت و وحشیانه به سمت لبم هجوم آورد،دستشو روی سوتینم کشید و نیشخند زد،شلوارکمو در آورد و پرتش کرد وسط اتاق.
همونطور که لبمو میبوسید،شرتمو کنار زد و انگشتش رو واردم کرد،کمرمو بالا دادم و دستامو دور گردنش حلقه کردم،لعنتی ما رابطمون دو ماهه تموم شده این اشتباهه،ولی کی اهمیت میده؟
بعد دو دقیقه پاشد و کنار تخت وایساد،منو اورد نزدیکش،فهمیدم چی میخواد،دستمو روی برآمدگیش کشیدم و بعد زیپ و دکمه شلوارش رو باز کردم.
با باز شدن در از جام پریدم،زین توی چارچوب در بود و مثل همیشه اخم کرده بود،میدونه چیزی به اسم لبخند وجود داره؟
کای با تعجب بهش نگاه کرده بود،وقتینگاهشو ازم گرفت رو به کای گفت:
-یه مرده از طرف بابات اومده اینجا دنبال تو،میگه بابات کار خیلی مهمی باهات داره
کای با عصبانیت لبشو رو هم فشار داد و زیپ شلوارشو بالا کشید و رفت سمت در و خیلی راحت از اونجا بیرون رفت،اون تو رابطمون همیشه وقتی لباس باز میپوشیدم عصبی میشد و میگفت"بدنت ماله منه کسی حق نداره ببینتش"اونوقت الان به یه تار کوچیک پشمش هم نبود که من با لباس زیر توری جلوی زینم،بازم خر شدم،لعنت بهش فقط میخواست به فاکم بده.
نفهمیدم چی شد ولی صدای هق هق مسخره ای اتاق رو پر کرد،طولی نکشید تا بفهمم این منم که دارم گریه میکنم،فقط دلم میخواد سرمو بالا بگیرم و ببینم که زین رفته،متنفرم از اینکه جلو یه نفر گریه کنم.
وقتی سرمو بالا گرفتم اون بالا سرم بود و لباسام دستش بودن،اونارو سمتم گرفت و گفت:
-بیا بپوششون
خب هرکی بود انتظار داشتم بیاد کار ناتموم کای رو تموم کنه ولی زین ازم میخواد لباس بپوشم؟چرا اینقد مرموز و عجیبه؟
اروم اونا رو ازش گرفتم و گفت:
+مرسی حالا برو
دیدم تار بود و دستام میلرزید نمیتونستم حتی لباسمو تو دستم بگیرم.
زین بغلم نشست و نیم تنه رو ازم گرفت و با دقت بهم پوشوند،بلندم کرد،طوری که جلوش قرار بگیرم،خم شد تا شلوارک رو از پام رد کنه،دستامو روی شونش گذاشتم و بهش کمک کردم.
آروم بالا کشیدش،حرکت انگشتاش رو بدنم حس مزخرفی توم ایجادکرده بود.
دکمشو بست و منو بغل خودش نشوند.
حس بدبختی وعاجز بودن بهم دست داد دوباره گریه لعنتیم شروع شد،زین با دستش اشکامو پاک کرد و گفت:
-کای راجع بهت زیاد باهام حرف زد،اون فکر میکنه بهش خیانت کردی
+دیگه برام مهم نیست چه فکری میکنه
-من میدونم تو اینجوری نیستی
+منظورت چیه؟
-هوم...بیخیال
واضح پشیمون شد از گفتن یه چیزی شاید از عکس العمل من میترسه
+سرم درد میکنه،حالم بده میخوام بخوابم
-با این سروصدا میتونی؟
+مهم نیست
لبخندی زد و بعد تو یه حرکت بلندم کرد
+هی چه غلطی داری میکنی؟
-میبرمت خونه ما
ESTÁS LEYENDO
Don't Forget [Z.M]
Fanficبعضی چیزها ناخواسته از ذهنمون پاک میشن... ولی عشق حتی در فراموشی هم فراموش نمیشه! [Sexual Content+18]