H
خواهر هام منو دست مینداختن که بابانوئل منو به عنوان هدیه کریسمس به پدر و مادرم داده .
بابانوئل کیه؟
L"باشه" ادوارد آه سنگینی کشید انگار برف سنگینی روی خوشحالی و هیجانی که تا چند ساعت پیش در دلش شکوفته بود باریده و نشسته بود که حتی نفس کشیدن را سخت میکرد ولی باز به خودش گوشزد کرد ،او هری من است برادر کوچکم " بهش دست نمی زنم " قول داد کمی عصبانی بود کمی دلخور اما همه را پنهان میکرد قرار نبود آبرواش را به خاطر یک انسان ببرد برادرش مهمتر بود .
هری در حالی که گونه اش روی شانه برادرش بود لبخند زد ولی کاملا شاد نبود این که ادوارد همیشه انقدر خوب بود و برای دو قل دیگرش هر کاری میکرد و از آسیب دیدن نمی ترسید او را خجالت زده میکرد " ممنون " و با نفس عمیقی عذاب وجدانی که داشت راهش را به دیوار خودخواهی قلبش باز میکرد از بین برد " یعنی ....منو قبول میکنه ؟ ای کاش وقت داشتم و میتونستم آروم آروم بهش نزدیک بشم طوری که واقعا باید باشیم بهش توجه نشون بدم براش شکار کنم و بهش حس امنیت بدم پدر همیشه همین رو میگفت هرچند لویی گرگ نیست " بیشتر برادرش را بین بازوهایش فشار داد تا او را برای بغل کردنش ترغیب کند. این نشانه ای از بخشیده شدنش بود بوی تندی از ادوارد استشمام میکرد غلیظ و خاکستری و کمی تلخ .
ادوارد با تنگ شدن بازو های قوی برادرش که مثل یک کوالا سمج به او که مانند درخت بی حرکت ایستاده بود چسپیده بود با بدخلقی نالید " مثل یه خزه مزاحم بهم نچسپ " ولی مقاومتش داشت شکست میخورد حالا خبری از بوی شور دریا نبود و دوباره عطر آشنایی راهش را به ریه هایش پیدا میکرد ساقه های لوندر و باران ،خاک خنک که خیالات دور را زنده میکرد .
جوابش فقط ناله هری بین موهای بلندش و مالیده شدن بینی او به گردنش بود هری آهسته داشت گردن برادرش را بو میکشید تا از او برای بوسیدن اجاره بگیرد شاید فقط یک گاز کوچک می گرفته همیشه این کار را میکرد " من خزه نیستم " خفه جواب داد قصد نداشت تا وقتی صورت عصبانی برادرش نرم نشده از آغوشش جدا شود .
ادوارد بلاخره تسلیم عشق برادرانه اش شد نفسش را با بیچارگی و شیفتگی از دهانش خارج کرد و دست هایش را محکم تر از هری دور بدن برادرش پیچید طوری که آخ هری را در آورد .
" اخ " نفسش کمی سخت از سینه خارج می شد ولی اعتراضی نداشت بلکه لبخند داشت .
ادوارد جواب داد " شاید وقت نداشته باشیم اما تو براش شکار کردی و امن نگهش داشتی وقتی کنارشی قلبش تند میزنه صداشو میشنوم ،هر چند جمع کردن خوراک گراز ها شکار به حساب نمی یاد اما اون میخوردشون تو آلفای خوبی بودی لویی متفاوته پس باید باهاش طور دیگه ای رفتار کنیم " برادر زیادی نگرانش را مسخره کرد و جوابش یک ناله از روی شرمندگی از حنجره هری همراه با فرو رفتن ناخون های بلند گرگ جوان در پشتش بود .
![](https://img.wattpad.com/cover/222276192-288-k729097.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
North star (l.s) by azad
Manusia SerigalaNORTH STAR هیچ وقت نباید یه گرگ رو بکشی, برادرش همیشه برای انتقام بر میگرده H تو نمی تونی منو سرزنش کنی من فقط از جفتم محافظت کردم. L genre_ werewolf STYLES TRIPLET...