E
چشم ها تو ببند, بزار ببرمت به بهشت
Lنایل عصبی لبخند زد .
ادوارد که از صورت خجالت زده اش و ضربان قلبش لذت میبرد کنایه امیز گفت " فقط بگو چند چند تا برداشتی " فکر این که آن روباه پای های گذاشته شده پشت پنجره را بر میداشت و فرار میکرد باعث خنده بود روباه ها عاشق چیز های شیرین هستند .
نایل با حالت ضایع ای لبخند زد و دندان های سفیدش را به لویی که حالا اخمش بیشتر شده بود نگاه کرد و فقط از کنار آن پسر که تازه داشت موضوع را می گرفت رد شد " بهتره به راهمون برسیم حس میکنم خیلی سیرم " او از هری که با لبخند و ابرو های بالا رفته حرکاتش را دنبال میکرد رد شد در حال حاضر باید از لویی دور می شد
"هی صبر کن " لویی گفت و قدم های تندش را دنبال روباه کشید " تو بوی که مرغ ها رو کش میرفتی شیرینی ها رو بر میداشت درسته اون پای سیب های لعنتی که خواهر و برادر های کوچولوی من منتظر بودن تا سرد بشه " با صدای نسبتا بلندی گفت ولی قبل از رسیدن به نایل هری دستش را دور کمرش حلقه کرد و او موجود شیرین و عصبانی که دماغش را جمع کرده بود و باعث شده بود نایل مثل یک گلوله چشم خودش را از دست های کوچکش دور کند گرفت و سمت خودش کشید.
" تو نمی تونی سرزنشش کنی احتمالا پای سیب های مادرت خیلی عالی بودن " او سعی. کرد پسر را آرام کند .
ادوارد از پشت سرشان داد زد " ولش کن هری ،من دوتا گوزن روی گربه ام شرط میبندم " او مشتاق دیدن درگیری بین لویی و نایل بود ولی با وجود برادر مزاحمش شانسی نداشت .
لویی به خاطر گربه خطاب شدن اخم کرد و هری و الکس متوجه تکان خوردن بانمک پره های بینی اش شدند
الکس به پشت چرخید جایی که ادوارد مغرورانه دست هایش را پشتش برده بود و آهسته آهسته قدم میزد " نظرت راجع به دعوای گرگ و گربه چیه ؟" و چشمکی به ادوارد زد که برای دیدن لویی خودش را کج کرده بود .
لویی بی حوصله دست های هری که باعث مور مور شدن بدنش شدند پس زد خیلی سخت بود از صبح برای بیرون کردن فکر چیزی از سرد تلاش کنی و حالا او بین بازو های هری گیر افتاده بود و خودش را برای نفس نکشیدن مجاب میکرد .
هری بوی خوبی میداد خنک و تازه .
با این که او گرگ نبود رایحه ضعیفی از گرگ به مشامش می رسید. " فاک به تو و اون گربه " حس خواستنی که سعی در انکارش داشت پس زد و از مرد جوانی که با شیطنت به او لبخند میزد کنی فاصله گرفت .ادوارد زیر لب طوری که صدایش در حد نجوا بود گفت " از فاک و گربه خوشم میاد " احتمالا ناز و عشوه های خرکی ببشتر روی پائین تنه گرگ جوان تاثیر می گذاشت و او از گرگ و میش صبح گرم شدن بدنش و هیجانی که زیر پوستش می جوشید را پنهان کرده بود گرگ ها در فصل بهار تا اواخر تابستون نیاز بیشتری به جفتگیری داشتند و میل ادوارد با پسری که انگلر باب میلش بود کم کم داشت نمایان می شد بدون شک اگر خواستن و میل متقابلی در لویی میدید یا حتی یک اشاره کوچک معطل نمی کرد ولی فعلا لویی از دسترس خارج بود او حق لمس کردنش را نداشت و فقط میتوانست از بوی وسوسه کننده بدنش که گرما و شیرینی تابستان را تداعی میکرد لذت ببرد
KAMU SEDANG MEMBACA
North star (l.s) by azad
Manusia SerigalaNORTH STAR هیچ وقت نباید یه گرگ رو بکشی, برادرش همیشه برای انتقام بر میگرده H تو نمی تونی منو سرزنش کنی من فقط از جفتم محافظت کردم. L genre_ werewolf STYLES TRIPLET...