E
یه خنجر نقره
نمیخوامش
صدمه دیدنت با این خنجر برای من یکیه
هردوشون میتونن منو بکشن
L" نهههه" ادوارد با بی توجهی به راهش ادامه داد
لویی پاهای کوچکش را که روی یک طرف از شانه آلفا آویزان بود با لجاجت تکان داد " مگر این که بخوای رو تو خالیش کن....وااااااااااااای " قبل از اتمام جمله اش ادوارد او را روی زمین و دقیقا روی باسنش پرت کرد طوری که نشسته فرود آمد و به خاطر دردی که در پشتش پیچید هق کوتاهی همراه با کمی اشک از روی درد در چشم هایش جمع شد
" اخ ای " صورت لویی جمع شد و با قیافه در هم و نامفهوم به ادوارد زل زد مثل پسر بچه ای که موقع تا تی تا تی کردن دستش را ول کرده باشند و حالا دلخور پا هایش را روی زمین کمی جمع کرده و از درد باسنش می نالد .ادوارد با دقت دستی به طرفی از سینه و شانه اش که لویی روی آن بود کشید و گردنش را خم کرده بود تا چک کند خیسی یا لکه ادراری روی آن نیست او واقعا تحدید لویی را جدی گرفته بود
لویی با چند بار پلک زدن سعی کرد کار ادوارد که با بی خیالی از پرت کردن لویی و وسواس از خیس نبودن پیراهنش اطمینان حاصل میکرد هضم کند .
او غیر قابل پیشبینی بود .هری که چند دقیقه به خاطر ناگهانی بودن این اتفاق ماتش برده بود با بلند شدن لویی به خودش آمد " خوبی؟" نزدیک تر رفت و دست های دراز شده به سمت پسر را مشت کرد لمس کردن باسنش کار درستی ن نبود نه وقتی همین حالا هم از عصبانیت سرخ شده بود و دندان هایش را روی هم فشار میداد
لویی کلافه چرخی به تیله های آبی اش داد با کار های اون سه تا لویی راضی به مرگ بود " زنده ام " لنگ زنان با دردی که به خاطر فرود امدنش روی یک سنگ کوچک در باسن عزیزش حس میکرد به سمت بوته تمشک بزرگی رفت " البته فعلا" و بی خیال او سه زیپ و دکمه شلوارش را باز کرد تا کارش را بکند
ولی به محض این که خودش را رها کرد صدای خخخخخ مانندی او را از جا پراند طوری که با وحشت خودش را عقب کشیدادوارد سریع از جا پرید .
هری فوری لویی را از کمر گرفت و سمت الکس هل دادادوارد با شک و چشم های ریز شده به خاطر بویی که باعث خارش بینی اش می شد به بوته که حالا کمی تکان میخورد با قدن های آرام و نرم نزدیک شد دستش را وقتی لب پائینی اش با شیطنت و بازیگوشی بین دندان هایش گیر افتاده بود بین شاخ و برگ بوته تمشک فرو کرد دقیقا مثل حرکت خرس وقتی برای گرفتن ماهی قزلالا در آب رودخانه مشت میزد. به محض برخورد انگشت هایش به خز نرم و گرمی پوزخند زد و مشتش به قصد گرفتن گره شد ولی با حس سوزش و درد دستش را عقب کشید و دندان هایش را روی هم فشار داد

VOUS LISEZ
North star (l.s) by azad
Loup-garouNORTH STAR هیچ وقت نباید یه گرگ رو بکشی, برادرش همیشه برای انتقام بر میگرده H تو نمی تونی منو سرزنش کنی من فقط از جفتم محافظت کردم. L genre_ werewolf STYLES TRIPLET...