seventy nine

438 166 72
                                    

راس تبدیل شد ،درست مقابل چشم های لویی که از روی شانه در حالی که هنوز روی زمین افتاده بود خشکش زده و پاره شدن لباس ها و نمایان شدن عضلات بزرگ گرگ را تماشا میکرد

پنجه هایی که میخواستند جانش را بگیرند .راس گلوی پسر را هدف گرفت و لویی چشم هایش را بست حتی ترس هم در مقابل حسی که الان داشت ناچیز بود .

هری قبل از این که آرواره های آماده دریدن راس به گردن لویی برسند دندان هایش را در مچ پای راس فرو کرد با تمام نفرتی که نسبت به آن مرد داشت دندان هایش را در گوشه تن او فشار داد و از شنیدن ترک برداشتن استخوان لذت برد .

بینی اش با حرص جمع شده بود راس را که هیکلی به مراتب بزرگتر و ورزیده تر از او داشت عقب کشید و از لویی دور کرد .

بعد ها میتوانست به این ببالد که با یک آلفای سر دسته جنگیده است البته اگر زنده می ماند.

لویی دید که راس از او دور شد .

هری او را با وجود مقاومت همراه خودش عقب کشید .

گرگینه ها میجنگیدند بدون تردید صدمه میزدند زیر باران قطره های آب به رنگ سرخ از لاشه های زخمی سرازیر می شد .

آرواره های هری درد گرفته بود راس گرگی نبود که با یک زخم از پا در بیاید چرخید و با وجود پارگی که با خاطر حرکت ناگهانی اش به وجود آمد پایش را از بین دندان های هری که حالا سرخ و ترسناک شده بود بیرون کشید .
رو در روی هم

راس در چشم های گرگ سفید و جوان که رد خون از پیشانی اش تا لین دو چشم و گونه اش را قرمز کرده بود جنون میدید، چیزی که شهامت جنگیدن با گرگی مثل راس را به او داده بود و دلیلش آن جا روی زمین افتاده بود نه قدرت تکان خوردن داشت نه توانی برای دویدن گرگ ها در اطرافش یک دیگر را می کشتند .

هری خر خر کرد به سمت راس پرید بدن هایشان ور هم گره خورد و راس پشت گردن هری را گاز گرفت درد در کل بدن هری پرید و چرخید و چنگال هایش را در سینه گرگ که با نفرت دندان هایش را دردناک و قوی فشار می داد فرو کرد راس عقب رفت و ابن با هری روی پشتش پرید.

آن گودال باتلاقی از مرگ شده بود .

لویی جسد گرگی که جلویش پاره شده بود را کنار خودش دید و کمی عقب رفت قلبش مثل یک پرنده میزد موهای خیسش به پیشانی اش چسپیده بود و ترس پاهایش را فلج ،
دستی به لباس خیسش چنگ زد و لویی از جا پرید .سرش را با  ضرب چرخاند و خودش را از هر کسی که او را محکم گرفته بود دور کرد

" بیا،  زود باش بلند شو " مایل با بدن و صورت زخمی سراسیمه گفت و برای بلند کردن او تلاش کرد .

North star  (l.s) by  azadWhere stories live. Discover now