ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 100 ]

1.2K 299 34
                                    

وارد اتاق پسرم شدم و توی راه رسیدن به حمام شلوارم و در اوردم..
با یه تیشرت سفید رنگ که تقریبا تا زیر باسنم و میپوشوند به در حمام رسیده بودم...

خوبیش این بود که چانیول با وجود اینکه گاهی واقعا ترسناک میشد اما جوری نبود که زمان لباس عوض کردن پیشش معذب بشم...
درسته گاهی کرم میریختم و برای دیدن واکنشش جلوش شلوارم و در میاوردم اما اون جوری بهم نگاه نمیکرد که معذب بشم یا بدم بیاد!

درسته که بعدش حرصم میگرفت چون اگه برای دیدن واکنشش این کارارو میکردم اما اون رو یه جام زوم میکرد و توی افق محو میشد.

نمیدونم توی دورانی که بیمارستان بودیم چه اتفاقی افتاد و چرا اصلا هورمون هام این قدر پخش و پال شده بودن که دست به همچین کارایی میزدم...
یکی از کارهایی که توی بیمارستان کرده بودم این بود که برای درد شکمم لباسم و بالا میزدم و از چان میخواستم که ماساژم بده..
البته برخلاف تصورم اون وسطا کنترلش و از دست میداد و شکمم و بوسه بارون میکرد یا توش فوت میکرد و باعث میشد قهقه بزنم و از شدت درد جای عملم توی چشمام اشک جمع شه!

با لبخندی که با مرور خاطرات روی صورتم به وجود اومده بود در و باز کردم و به محض اینکه وارد حمام شدم بوی وانیل و گرمایی که از دستگاه بخور بیرون میومد باعث شد نفس عمیقی بکشم!

سمت وانی که صدای شر شر اب ازش به گوش میرسید رفتم و پرده رو تا نیمه کنار زدم .
با دیدن شلوغ کارای چانیول توی وان خندم ام گرفت..
جوری که توی وان گل پر پر کرده بود و کمی هم از محلول شستشوی شیر و خامه ریخته بود واقعا رمانتیک بود اما نه برای شستن یه بچه !

وارد وان شدم و قصد داشتم این بار خودم بشورمش ..
به هر حال با وجود مشغله های کاری چانیول که از فردا هم شروع میشد باید یاد میگرفتم خودم تنها بشورمش گرچه حتی فکر بهش هم بهم استرس میداد...

توی وانی که پر از اب سفید رنگ شده بود نشستم و انگشت های پام به خاطر گرمای توی اب از لذت جمع شده بود ...

قسمت های پایینی لباسم به تنم چسبیده بود و من حتی نمیدونستم چرا درش نمیارم...

شیر اب و بستم و با شنیدن صدای قدم های چانیول سرم و سمتش چرخوندم...

با دیدنم توی وان چشماش گرد شد اما به هر حال گفت

_ میخواستم بهت بگم این بار تو توی وان بشینی و بشوریش چون من دیشب حمام رفتم و نیازی نداشتم ...

سر تکون دادم و دستم و دراز کردم تا دنیل و بگیرم...
سرهمیش و با کمک چانیول قبل از اینکه خیس بشه از تنش در اوردیم و درحالی که تنها پوشش پوشکش بود به خودم چسبوندمش...

موهام به خاطر احساس گرما خیس شده بود و به پیشونیم چسبیده بود..
با حس دست چانیول که موهام و به سمت بالا حالت میداد با چشمای گرد سرم و بالا بردم و بهش خیره شدم...

I Love YouWhere stories live. Discover now