اهنگ این پارت و میتونید توی چنل ناشناس تلگرامم دانلود کنید 🥀
@Black_queen88
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️_ دقیقا به چیت باید حسودیم بشه پارک چانیول ؟
بک حتی پوکر تر از قبل جواب داد و باعث شد چانیول نیشخند بزنه و گوشه ی لبش و گاز بگیره..
اون پسر با صورت سرخش جوری جدی بهش خیره شده بود که چان دلش میخواست مدت طولانی بهش خیره بشه و قهقه بزنه. ._ همه ی وسیله ها رو جمع کردی ؟ میخوای یکی رو خبر کنم کمکت کنه ؟!
چانیول کمتر از 2 دقیقه بعد و با نگرفتن جوابی از همسرش گفت و بکهیون بشقاب نیم خورده ی میوه رو روی میزی کوچولویی که کنار مبل بود قرار داد و بلند شد...
_ نه...
اینا اسباب بازیاش بودن..
لباسای دنیل و خودم مونده!چانیول سر تکون داد و سمت دنیل رفت و کنارش نشست...
حالا که چک کردن اون سندای کوفتی تموم شده بود چه کاری بهتر از این که کنار همسر و پسرش باشه و زیر نظر بگیرتشون ؟
خوشبختانه دنیل خواب بود و نیاز به رسیدگی نداشت اما بکهیونی که موهای کوتاهش روی پیشونیش ریخته بودن و حالت فر گرفته بودن واقعا دیدنی بود. .
جوری که جلوی چشمای چانیول مثل فرفره راه میرفت باعث میشد مردمک های چان همراه باهاش توی اتاق بچرخه. ..
به کشت مشکی رنگی که بکهیون از روی دراور برداشت و موهای بلند روی پیشونیش و باهاش بست خیره شد و لبخند کمرنگی زد ...
اون پسر واقعا کیوت بود و حالا میفهمید هدف همسرش از خرید اون کشت ها چی بوده!
احتمالا تا زمانی که موهای دنیل به بلندی خودش برسه قرار بود اونا رو با کشت ببنده و خب چان مخالفتی با این موضوع نداشت. .
تقریبا 3 ساعت طول کشید که بکهیون با کمک چانیول بتونه لباسای دنیل و خودش و جمع و جور کنه .
بکهیون احساس میکرد نمیتونه کمرش و احساس کنه و به همین خاطر به شکم روی تخت دراز کشیده بود و مدام به خاطر خستگی ناله میکرد .. .
ناله هاش از روی گرفتگی کمرش باعث شد چانیول از لوسیون های خوشبویی که توی سرویس بهداشتی بود استفاده کنه تا کمر پسر کوچیک تر و ماساژ بده.
یه جایی زیر باسن بکهیون روی زانوهاش قرار گرفته بود و بعد از خالی کردن مقدار قابل توجهی از لوسیون دست هاش و به هم مالید و به کمر سفید و باریک بک خیره شد. ..
البته یه حس کوفتی توی پایین تنه ی بک به خاطر پوزیشن معذب کننده اشون پیچیده بود و زمانی که دست بزرگ و چرب شده ی چانیول روی کمرش قرار گرفت و شروع کرد به ماساژ دادن حتی بدتر شد. ..
بدنش ناخواسته بعد از کشیده شدن انگشت های چانیول شل شده بود و نفس های عمیق میکشید تا بیشتر از حس گرم بدنش لذت ببره. .
ناهار خورده بودن و وسیله هایی که جمع شده بود باعث میشد نفس خسته ی بک اروم از لب های بازش بیرون بره ...
تقریبا داشت زیر دستای گرم و بزرگ چان که روی پوست برهنه ی کمرش بالا و پایین میشد خوابش میگرفت که چانیول گفت
YOU ARE READING
I Love You
Romance🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرا...