وقتی به لوهان خبر تایید وجود استخر و توی خونه داد به اصرار اون دنیل و به هیونگ مین سپردن و باهم دیگه برای دیدن استخر به سمت طبقه ی پایین رفتن...!
لب های لوهان با دیدن استخر سرپوشیده به اندازه ی جا شدن مشت بک توی دهنش از هم فاصله گرفته بودن و باورش نمیشد همچین استخر فوق العاده ایی توی زیر زمین این خونه که چه عرض کنم عمارت ساخته شده.
بک برای پیدا کردن مایو برای لوهان توی استخر شروع کرد به گشتن و وقتی لوهان اسمش و با جیغ صدا زد دستاش و روی گوشاش گذاشت تا از پرده ی تحریک شده ی گوشش در مقابل فریاد دوستش محافظت کنه.
_ بکهیونننننننننننننننننننن
_ چیهههههههههههه؟؟؟!
بک با حرص جیغ فریاد زد و در فلزی رو با قدرت بیش از اندازه زیاد بست.
توی رختکن پر از اتاق بود و اونا حسابی گیج شده بودن چه جایی رو برای پیدا کردن مایو بگردن.
وقتی وارد یکی از رختکن ها که حکم انباری رو داشت شدن با چشمایی که گرد شده بود به لوهانی که مثل بچه ها روی زمین نشسته بود و با چهره ی پدرسوخته ایی ابروهاش و بالا مینداخت رو به رو شد.
لوهان یه بار دیگه در جواب فریاد اون جیغ کشید چرا جوابش و با داد گفته و بک با دونستن تخس و سمج بودن دوستش چیزی نگفت
باورش نمیشد که یه سر سره بادی عظیم و جثه توسط لوهان توی خونشون پیدا شده.
اصلا همچین سر سره ایی به چه دردشون میخورد؟
البته بک نمیتونست جلوی شکل گیری تصورات لذت بخش توی ذهنش و بگیره...!!!نیشخندی به چهره ی لوهان زد و یکم بعد هردوشن درحالی که به کونشون قر میدادن هن و هون کنان سر سره ی بادی رو به نزدیکی استخر کشوندن.
اونا بلدن نبودن چه طوری میتونن سر سره بادی به این بزرگی رو پر از هوا کنن برای همین بک با دو خودش و به خانوم هان رسونده بود و درحالی که صورتش برای فعالیت زیادش سرخ شده بود گفت به یکی از خدمه ها که بلده چه طوری اون سرسره رو پر از باد کنه بیاد کمکشون.خانوم هان با دیدن رنگ و روی سرخ شده ی بک ترسیده فکر کرده بود اتفاقی افتاده اما وقتی بک داستان و براش تعریف کرد فقط تونست پوکر پلک بزنه و با گرفتن گوشی که همیشه ی خدا توی یکی از جیبای پیش بندش بود به یکی از خدمه ها زنگ بزنه.
اقای پارک مطمئنا با یه پسر بچه ازدواج کرده بود!البته تکون دادن اون سرسره ی بادی نیاز به قدرت سه نفر و حتی بیشتر داشت و وقتی بکهیون و لوهان با اون جثه اشون تقریبا سر تکون دادن سرسره ی باد نشده به فاک رفته بودن اصولی باد کردن اون وسیله نیاز به جمعیت زیادی داشت...!!!
بالاخره انتظار ها به پایان رسید و بکهیون و لوهان و کیونگسویی که باور نمیکرد همچین چیزی توی زیر زمین عمارت چانیول باشه و پشماش با دیدن اینکه بکهیون و لوهان حقیقت و گفتن ریخته بود به استخر رفتن و به باد شدن تدریجی اون شی پلاستیکی خیره شدن.
BINABASA MO ANG
I Love You
Romance🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرا...