بار دیگه دستم و روی بدنش حرکت دادم .
جوری به کارام عکس العمل نشون میداد که انگار سالهاس میشناستم...
از اتاق لباس بیرون رفتم و وارد سرویس بهداشتی توی اتاق شدم...
مسواک زدم و بعد از حل دادن یکی از ادامس های نعنایی از سرویس بهداشتی بیرون اومدم...
صورتم با وجود اینکه خشکش کرده بودم همچنان مرطوب به نظر میرسید و به هر حال مشکلی باهاش نداشتم...
خوشبختانه به قدری خواب الود بودم که بعد از شستن صورتم خوابم نپره..
حقیقتا انتظار نداشتم صابون سفید رنگ عصاره ی عسل و وانیل این قدر خوشبو باشه و بخواد بهم این حس و بده که هر شب ازش استفاده کنم...
همین طور روی شکم خوابیده بودم و گوشیم یکم اون طرف تر روی تشک افتاده رود که صدای قدم هایی از سمت مخالف اومد..
با بیحالی سرم و به اون سمت چرخوندم و با دیدن دنیل بین دستای پدر دیگه اش با تعجب پلک زدم...
جوری که چانیول پسر خوابیدمون رو روی دوتا دست هاش گرفته بود واقعا دوست داشتنی بود و خب اون و بعد از بوسیدن لپش روی تختی که دقیقا سمت من قرار داشت قرار داد..
خیلی زود چراغ و با کمک ریموت روی پاتختی خاموش کرد و درحالی که گوشیش و میگرفت با زانو روی تخت اومد...
برفی با پرویی تمام نیمکت راحتی که زیر پامون بود و برای خوابیدن انتخاب کرده بود و دلم میخواست برای باهوش بودن اون موجود چشمی بچرخونم..
با ضربه ای که چانیول به باسنم زد اخم کردم و بعد از بلند کردن سرم معترض صداش زدم.._ یاااااا
اخم هام حسابی توی هم رفت و خب...
اون دراز به چه حقی اسپنکم کرده بود ؟_ برو کنار پارک بکهیون...
وقتی این حرف و با لبخند بزرگی زد و به پاهای باز شده ام که تقریبا یک سوم تخت و گرفته بودن اشاره زد.
با تخسی به چشم هاش خیره شدم اما ضربه ایی که بار دیگه به باسنم اثابت کرد باعث شد با خشم بغرم..._ پارک چانیول..
دست چان بعد از زدن اون ضربه ی کوفتی همچنان روی باسنم بود و معذبم میکرد..
با احساس کردن فشاری از سمت دستش به باسنم چشم هام گرد شد و با بهت بهش خیره شدم..._ بوتت خیلی نرمه ادم وسوسه میشه هی اسپنکش کنه...
_ ت..تو .. توی بیحیااااا
قبل از اینکه اون با نیش باز روم خیمه بزنه فریاد زدم و بعد لب هام پشت دست بزرگش مخفی شد و صدای گرمش توی گوشم پیچید...
_ هی اروم...
تو که نمیخوای اولین روز کاری با چشم پف کرده برم سرکار ؟چانیول خیلی واضح به بیدار شدن دنیل اشاره زد و من فقط اخم کردم و با کمک گرفتن از دستام از روی خودم هلش دادم کنار...
_ عوضی...
اروم زمزمه کردم و بعد از اینکه به پهلو چرخیدم بهش پشت کردم...
YOU ARE READING
I Love You
Romance🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرا...