اهنگ این پارت و میتونید توی چنل ناشناس تلگرامم دانلود کنید 🥀
@Black_queen88
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️[ CHANYEOL POV ]
درحالی که کتم و روی ساعد دستم مینداختم پیک های سوجو و بسته ی توت فرنگی و باقی وسایل و گرفتم و بعد از بستن در ماشین سمت خونه قدم برداشتم.
نسیم خنکی که صورتم و نوازش میکرد باعث میشد از گرمای مغزم کم بشه و اروم تر باشم ...
با تصور دو جفت چشم پاپی شکل و ابی رنگی که توی خونه منتظرم بودن لبخند ملایمی زدم ...
به محض رسیدن به در بیخیال زنگ زدن شدم در و به زحمت باز کردم و بعد از رها کردن کفش هام جلوی جا کفشی که توی راهروی منتهی به اتاق نشیمن میشد وارد خونه شدم ...
با تعجب به فضای نورانی اما ساکت خونه خیره شدم و با انداختن کتم روی کاناپه و قرار دادن باقی وسایل روی میز اشپزخونه توی اتاق نشیمن برگشتم...
دوتا از اسباب بازی هایی که روی مبل رها شده بودن و برداشتم و سمت اتاق خواب خودم و بک قدم برداشتم اما با دیدن اینکه خالیه ازش بیرون اومدم و سمت اتاق دنیل رفتم ...
در نیمه باز اتاق و باز کردم و با پسری مواجه شدم که روی زمین نشسته و یه بالشت و تشک نرم و کوچولو روی زمین پهن کرده بود ..
دستمال مرطوب و پودر بچه و پوشک و دستمال کاغذی و حتی چندتا عروسک دورش افتاده بودن و اون با پاهای پرانتزی و موهایی که انگاری ازشون اب چکه میکرد جلوی دنیل نشسته بود ...
هرکسی اگه میدتش فکر میکرد داره با بچه بازی میکنه اما دنیل که لخت مادرزاد و با چشمای گردش جلوش دراز کشیده بود بهم میفهموند که بک میخواد پوشکش و عوض کنه ...
با لبخندی که این بار عمیق تر شده بود بهش خیره شدم و تکیه ام و به چارچوب در دادم ...
نگاهم خیلی اتفاقی به عضو کیوت پسرم خورد و فاک ...
چه طور این قدر پرفکت و خوشگل بود ؟
مطمئن بودم وقتی بزرگ بشه یه کینگ سایز میشه اما به هر حال خیلی کیوت بود ...
تموم اتفاقات اعصاب خورد کنی که افتاده بود از ذهنم پر کشیده بود و گرسنگی که به خاطر نخوردن ناهار معدم و ازار میداد حالا اصلا اذیتم نمیکرد ..
با دیدن فواره ایی که از دنیل بلند شد هین ارومی کشیدم و برای جلوگیری از منفجر شدن خندم یکی از عروسکا رو بالا اوردم و روی لب هام قرار دادم ..._ بسه دیگه ...
خیس خالیم کردی دنیل...بک با لحن درمونده ایی نالید و دستش و با معصومیت جلوی فواره ی قطع نشدنی دنیل گرفت و تازه تونستم بفهمم دلیل اون همه پارچه و زیر پایی که روی زمین پهن بوده چیه !!!
اون با احتیاط دستمال مرطوب و نزدیک پاهای دنیل کرد و سعی کرد رطبوت پاهاش و بگیره اما بعد از چند دقیقه وقتی که انتظار داشتم پوشک و زیر باسنش بزاره اخم کیوتی کرد و یهو بلند شد ...
سمت روشویی که گوشه ی اتاق بود رفت و مقدار زیادی پنبه رو با
اب گرم خیس کرد و برگشت ...
همون طور که با حالت بامزه ایی جلوی دنیل مینشست با یه دستش پنبه ی خیس و با دست دیگه اش پنبه ی خشک و نگه داشته بود ...
با دیدن زبون کوچولو و صورتی رنگش که بین لب هاش چفت شده بود و نشون از تمرکزش میداد از شدت کیوتیش ضعف رفتم و نفس عمیقی توی شکم عروسک خرسی توی دستم کشیدم و سعی کردم جلوی خودم و بگیرم تا نپرم روش و زبون کیوتش و نبوسم !!!
سرش اون قدری گرم کاری که داشت میکرد بود که حتی وقتی برای خیس کردن پنبه ها بلند شده بود متوجه ام نشد اما وقتی بعد از چند دقیقه پوشک و زیر باسن دنیل گذاشت و با یه فواره ی دیگه که مستقیم روی موهاش فرود اومده بود مواجه شدم دهنم و باز کردم و گاز محکمی از شکم اون عروسک گرفتم ...
چرا زود پوشکش و نمیبست ...
معلوم بود اون کوچولو به خاطر سرد شدن بدنش داره پشت سرهم جیش میکنه ..!
شکمم از شدت کنترل خنده ام درد گرفته بود و هیچی بهتر از دیدن صورت کوچولوی سرخ از عصبانیتش نبود ...
لب هاش و گاز گرفته بود و میدونستم برای کنترل کردن خودش این طوری میکنه ...
جوری که تا به حال متوجه شده بودم اون قبلا ادم نسبتا بددهنی بوده اما اون تا به حال جلوی من کاری نکرده بود و این ناراحتم میکرد ...
به هر حال مشکلی با اون ورژن شرور بکهیون نداشتم ...
اگه اون فقط بکهیون بود و جلوم ادم میکشت هم مشکلی نداشتم .
گرچه فکر کنم همچین چیزی رو قرار نیست هرگز ببینم !!!
YOU ARE READING
I Love You
Romance🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرا...