اهنگ این پارت و میتونید توی چنل ناشناس تلگرامم دانلود کنید 🥀
@Black_queen88
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️[ BAEK HYUN POV ]
با دستام اشکای باقی مونده روی صورتش و پاک کردم و با احتیاط خم شدم و خیلی اروم پیشونیش و بوسیدیم..
نگاه خمارش یه لحظه قفل چشمای من شد و بعد همون طور که انتظار داشتم چشماش بسته شد و تقریبا از شدت گریه هایی که کرد بیهوش شد.
انگشتم و با احتیاط روی گونه ی نرمش کشیدم و همون طور که اهنگ و قطع میکردم بلند شدم ..
هوف ارومی زمزمه کردم ..
به هر حال گوش دادن به اهنگ یا عکس العمل نشون دادن بهش از این سن براش خوب نبود و نمیخواستم بد عادتش کنم اما خب میتونستم به جای لالایی براش بخونمش !
سمت اتاق نشیمن رفتم و دلم میخواست دنیل و توی تختش بزارم اما ترس از اینکه یه وقت بیدار باشه و متوجه اش نشم این اجازه رو بهم نمیداد .
دنیل و روی پتوی نرم و ابریشمی که روی کاناپه گذاشته بودم قرار دادم و میخواستم کنارش بشینم که صدای بلند شدن زنگ در باعث شد به اون سمت پرواز کنم ...
با عجله سمت در رفتم و بیخیال اف اف شدم ..
وقتی در و باز کردم با تعجب به چه ریون خیره شدم و تازه یادم رفت که برام زنگ زده ...
صدای نفس نفس زدنش و عرق هایی که گوشه ی پیشونیش خودنمایی میکرد باعث شد زود تر به حرف بیام..._ چ...چی شده ؟؟؟
_ چرا ...جواب.. ندادی ... نگران شدم !
با تعجب به نفس نفس زدنی که باعث مکث بین جمله هاش شده بود گوش کردم و قبل از اینکه بتونم جواب بدم صدای چرخیدن چرخ ماشین روی سنگ فرش های حیاط نگاهم و به اون سمت جلب کرد...
سهون و جونگین هیونگ + لوهان و کیونگسو اومده بودن و با نگرانی سمتم قدم برمیداشتن ...
قبل از اینکه اونا بهمون نزدیک بشم دوباره به چه ریون خیره شدم و شوکه گفتم_ این همه راه و دویدی ؟؟
چرا نگران شدی ؟
دنیل گریه میکرد نتونستم جواب بدم !اون دستش و روی پیشونیش کشید و لبخند معذبی زد و باعث شد دلم براش بسوزه ...
_ آههه هیونگ تو رو به من سپرده بود چون پدرتون رفتن و خب وقتی جواب ندادید خیلی نگران شدم ..
_ اشکالی نداره ...
_ خوبی ؟؟؟ چیزیت شده ؟؟؟
سهون هیونگم بعد از چرخوندن نگاهش بین من و چه ریون گفت و من به نشونه ی تکذیب حرفش سرم و به دو طرف تکون دادم و انگشت اشاره ام و جلوی بینیم گرفتم و اروم لب زدم ..
_ اروم تر دنیل خوابه
بچه ها رو به داخل هدایت کردم و وقتی دیدم چه ریون داره برمیگرده هیس هیس کنان صداش زدم...
_ کجا میری ؟؟؟
اون برگشت و چند لحظه با تعجب نگام کرد و گفت
YOU ARE READING
I Love You
Romance🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرا...