ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 7 ]

6K 774 41
                                    

برای اولین بار از لذت بردن از پارتنرش تعریف کرده بود و اونا رو مثل یه حیون از تختش پرت نکرده بود پایین .
البته بکهیون حالا حالا براش کافی بود و چانیول قصد داشت وقتی صبح بیدار میشه با پسری رو به رو بشه که شب قبل 3 بار توی بدنش کام شده!
یکم زمان برای استراحت میخواست و بعد دور بعدی رو شروع کنه.
گوشیش و از روی پاتختی برداشت و بدون توجه به بکهیونی که گوشه ی تخت به حالت جنینی توی خودش جمع شده بود و بی حال نفس میکشید سمت پنجره رفت .
قامت تماما لختش روی پنجره ی اتاق  توی چشم هاش بازتاب میشد اما اون قصد نداشت خودش و بپوشونه .

_ یه دکتر خبر کن و هر وقت اومد بهم خبر بده

به محض اینکه فرد پشت خط لب باز کرد گفت و میدونست افرادش میدونن رئیسشون توی همچین موقعیتایی مثل شیر زخم خوردس و نباید با اعصابش بازی کنن.

_  شیومین نه یه خر دیگه

با لحن بی حسی لب زد و سمت عسلی جلوی کاناپه خم شد تا پاکت سیگارش و برداره .
بعد از اتیش زدن یکیشون و جا دادنش بین لب هاش کام عمیقی ازش گرفت و گوشی رو قطع کرد .
زانوی بکهیون نیاز به بخیه داشت و خونی که از دست داده بود باعث بی روح به نظر اومدن بدنش شده بود .
دستش و درحالی که سیگار و بین لب هاش نگه داشت به عضوش رسوند و بعد از نگاه کردن به پسری که روی تختش توی خودش جمع شده بود روش بالا و پایین کرد .
عضوش به سرعت در حال افزایش سایز بود و با دیدن موجود کبودی که روی تخش بود احساس قدرت میکرد .
بعد از خاکستر شدن سیگارش از روی کاناپه بلند شد و سمت بکهیون رفت تا راند دوم و شروع کنه .
روی تخت رفت و از کمر بکهیون گرفت و حالتی که بود باعث شد چانیول زود اون و به حالت دلخواهش در بیاره .
دستای بکهیون مثل کره اسبی که تازه داره روی پاهاش قرار میگیره میلرزید و بی حال به تاج تخت خیره شده بود .
چانیول از پشت بهش چسبیده بود و به حس عضو سفتش پلک هاش و از درد روی هم بست.
چانیول بوسه ایی روی شونه اش گذاشت و قبل از اینکه بکهیون به خاطر کارش تعجب کنه دندون هاش و وارد شونه اش کرد .
با دندون هاش شونه ی بکهیون و نگه داشته بود و دستش و به کرواتی که دور دست بکهیون بسته شده بود رسوند و بازش کرد .
عقب کشید و با دستش کمر بکهیون و به سمت تخت فشار داد ‌.
دو طرف باسنش و گرفت و به سوراخ خونیش خیره شد .
یه اسپنک محکم به باسنش زد و ناله ی ضعیف بکهیون باعث شد سختی توی عضوش دو برابر بشه .
سر عضوش و روی سوراخ ملتهبش کشید و جمع شده بدن بکهیون باعث شد با فشار خودش و واردش کنه .
دستای بکهیون بعد از ورود دوباره ی چانیول به بدنش شل شدن و با سر روی تخت افتاد .
مچ کبود و دردی که از ضربه های چانیول به بدنش وارد میشد اون قدر برای بدن ضعیفش غیر قابل تحمل بود که ترجیح میداد همین الان بمیره .
چانیول بعد از چند دقیقه ی عذاب اور درحالی که تنها کمر بکهیون و برای پخش نشدنش روی تخت گرفته بود توی بدنش کام شده بود بود .
بکهیون همچنان با درد باز شدن زخم های بدنش دست و پنجه نرم‌ میکرد و بدنش میلرزید که چانیول بعد از بلند شدن دستش و کشید ‌.
روی تخت افتاد و بی حال به مردی که بالای سرش ایستاده بود نگاه میکرد .
درد هاش اون قدر زیاد بودن و بکهیون نمیدونست چه طور میتونه اونا رو به روز بده .
سکوت تنها چیزی بود که توی این لحظات میتونست نشون بده و بده و چانیول بعد از بلند کردن بدنش باعث شکسته شدنش شد.
دست اون مرد به راحتی بغل کردن یه بچه دورش حلقه شده بود و بکهیون به طرز عجیبی به هیچ چیزی فکر نمیکرد.
نمیدونست این پسر میخواد با این وضع به کجا ببردش اصلا مگه برای فردی که انتظار مرگ و میکشید این چیزا مهم بود ؟!
خب معلومه که نه...!
چانیول به وانی که کنار دوش محصور شده در شیشه اش نزدیک شد و شیر اب و باز کرد
بعد از مطمئن شدن از گرم بودن وان بکهیون و توش قرار داد و به چشمایی که از شدت درد توی دریای اشک غرق شده بودن نگاه کرد .
بدن ضعیف بکهیون از شدت درد میلرزید و چشمایی که همچنان با معصومیت طلب ارامش میکردن باعث میشد چانیول لحن پر از خشمی لب بزنه.

I Love YouWhere stories live. Discover now