ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 28 ]

3.4K 559 12
                                    

  [ CHANYEOL POV ]

دهن دره ی طولانی کردم و اروم توی جام چرخیدم ...
دستم و با وجود چشم های بستم روی تخت کشیدم اما موضوعی که توی عالم خواب و بیداری باعث تعجبم میشد این بود که صدای اوق زدن بکهیون و نمیشنیدم .
امروز قرار نبود به شرکت برم اما با این وجود با سیر شدن از خواب متوجه بودم که خیلی از صبح گذشته !
تقریبا به حالت تهوع های هر روز بک عادت کرده بودم .
پاهام و در حالی که روی شکم خوابیده بودم از هم باز کردم و دست هام و به سمت بالا کشیدم .
دوباره دهن دره ایی کردم و همون طور که داشتم چشمم و باز میکردم
سرم و سمت بکهیون چرخوندم اما با ندیدن فضای خالی کنارم زود بلند شدم .
پس برای همین دست هام کور شده بودن و پیداش نمیکردن ‌..
با دست هام موهام و به عقب هدایت کردم صداش زدم.

_ بک

بلند شدم و سمت سرویس بهداشتی رفتم ؛ حتما رفته بود اشپز خونه تا صبحانه بخوره .
بعد از شستن دست و صورتم و مسواک زدن از سرویس بهداشتی دل کندم و بعد از خشک کردن صورت و موهام که خیس شده بود در اتاقم و باز
کردم .
پام و تو اشپز خونه گذاشتم و سمت میز وسط اشپز خونه رفتم

_ سلام اقا

_ سلام

فنجون قهوه ام جلوم قرار گرفت و باعث شد نیمچه لبخندی بابت بخارش بزنم اما ؛ با بلند کردن سرم و ندیدن بکهیون تو اشپز خونه
اخمی از روی تعجب کردم .

_ خانوم هان ، بک کجاس ؟؟؟

_ راستش من می خواستم همین و ازتون بپرسم ، تا به حال تنها پایین نیومده بودین !!!

اون متعجب گفت و من با اخم نگاهش کر دم

_ مگه بکهیون و ندیدید ؟؟؟

_ نه ، وقتی من اومدم کسی پایین نبود تا اینکه الان شما رو دیدم

اخمم غلیظ تر شد و فنجون قهوه ام رو بدون اینکه بخورم روی میز گذاشتم و بلند شدم .
تموم اتاق هارو گشتم و صداش کردم اما دریغ از یه جواب ساده !!!!
کم کم نگران و دل واپس شدم .
یعنی کجا رفته بود ؟؟؟؟ جایی نبود که بخواد بره !
نکنه اتفاقی براش افتاده باشه !!!
سمت حیاط خلوت پشت خونه رفتم و همه جا رو گشتم اما نبود .
همون کارو با حیاط جلوی خونه انجام دادم اما بازم ...
اعصابم بهم ریخته بود و ساعتی که ۱۰ صبح رو نشون میداد عصبی
ترم میکرد .
برای نگاهبان جلوی در و محوطه حیاط زنگ زدم اما اونا هم گفتن
کسی رد نشده ...
توی این مدت تا به حال این مشکل که نباشه پیش نیومده بود و خب من ...
من تا سر حد مرگ نگران و عصبانی بودم .
بعد از چند مین و یاد اوری تنها کسی که میتونست بهتر و بیشتر کمکم کنه لبخند مضطربی زدم و شماره ی مینهو رو گرفتم .

_ بله ؟؟؟

_ بکهیون نیس !!!

_ یعنی چی ؟؟؟

I Love YouWhere stories live. Discover now