ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 86 ]

1.7K 346 52
                                    


اهنگ این پارت و میتونید توی چنل ناشناس تلگرامم دانلود کنید 🥀
@Black_queen88
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️

[ BAEK HYUN POV ]

_ میگم لو از نامجون خبر نداری ؟

درحالی که به لوهانی که بامبی بین پاهاش بود و پشتش و میخاروند خیره شده بودم گفتم و اون با تعجب سرش و بالا اورد و چند بار پلک زد ..

_ نه ...
چرا فکر کردی باید ازش خبر داشته باشم ?
اصلا چیشد یهو سراغ اون خرخون و گرفتی ?

_ آااا هیچی ...

با دیدن پرت شدن حواس لوهان سمت کیونگ که با دنیل بازی میکرد چرخیدم و گفتم ...

_ کیونگ تو ازش خبر نداری؟

با صدای اروم تری نسبت به دفعه ی قبل پرسیدم و کیونگسو با چشمای گرد بهم خیره شد و مثل خودم جواب داد ...

_ چیکارش داری ؟

داستان اینکه قراره وقتی رفتیم امریکا درس بخونم و براش توضیح دادم و اون گفت شمارش و داره و ازش میپرسه باید چه چیزایی رو تهیه کنم چون ز اونجایی که یادم میومد اون برای وکالت میخوند...

_ خودت که میدونی من قبلا اصلا درس نمیخوندم و خب الان اگه لوهان بفهمه کلی دستم میندازه ..
نمیخوام تا زمانی که مطمئن نشدم کسی بفهمه ...

کیونگ سر تکون داد و بهم قول داد فردا براش زنگ میزنه تا ازش درمورد کتابا و جزوه هایی که نیازم میشد بپرسه ...
با یاد اوری چیزی بهش خیره شدم که انگشت اشاره اش بین دست دنیل فشرده میشد و اروم بالا و پایینش میکرد...

_ کیونگسو

_ هومم ؟

بدون اینکه نگاهم کنه گفت و من درحالی که دستم و به سطح نرم تخت تکیه میدادم و روش دراز میکشیدم گفتم ...

_ متاسفم ...

برگشت سمتم و با تعجب بهم خیره شد ..

_ چرا ؟

با تعجب پرسید و اروم گفتم ...

_ به خاطر وضعیتی که درست شده !
م..من نمیخواستم که اونا به خاطر من از کار و ز...زندگیشون بزنن و ...

نزاشت حرفم تموم بشه و با فهمیدن اینکه حرفم به چه شخصی مربوطه
گفت ‌...

_ نه بک ...
تو چرا متاسفی ؟!

_ همه ی اینا تقصیر منه ...!

اروم لب زدم...
حتی نمیدونستم چرا متاسفم چون چیزی تقصیر من نبود اما با دیدن حال گرفته ی دوستم احساس خوبی نداشتم .
_ نیست ...
خودتم‌ میدونی که هیچی تقصسر تو نیست ...

با مهربونی گفت و من به چهره ی گرفته اش خیره شدم ...

_ اما تو ناراحتی کیونگ...

I Love YouWhere stories live. Discover now