ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 73 ]

1.9K 336 8
                                    


اهنگ این پارت و میتونید توی چنل ناشناس تلگرامم دانلود کنید 🥀
@Black_queen88
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️

[ BAEKHYUN POV ]

همون طور که به دنیلی که توی تختش دراز کشیده بود و خوابیده بود
نگاه میکردم به صدای اسباب بازی که لوهان هر بار با تکون دادنش صداش و در می اورد گوش میدادم ...

_ برای بار سوم شیو لوهان ، صدای اون لعنتی رو خفه کن بیدارش میکنی ...

هیس هیس کنان رو به لوهان گفتم و با دیدن اویزون شدن نمایشی لب هاش حالت چندشی به خودم گرفتم ..
روی صندلی که کنار تخت دنیل بود نشستم و به محض اینکه باسنم روش جا گرفت درد تیزی که توی کمرم پیچیده بود کمتر شد ...
با شنیدن صدای اروم کشیدن صندلی سرم و بالا گرفتم و به کیونگسو که کنار نشسته بود نگاه کردم ...

_ میتونم بپرسم چه حسی داری بکهیون ؟

اروم گفت و با حالت گنگی گفتم

_ چ.. چی ؟
یعنی چی چه حسی دارم ؟؟؟

با تعجب پرسیدم و به چشمای گرد یکی از صمیمی ترین دوستام خیره شدم ..
کیونگسو به محض تموم شدن حرفم لبخند زد و جواب داد

_ یعنی از وضعیتی که داری راضی هستی ؟ دنیل و دوس داری ؟
جونگین خیلی نگرانته و خب تو خیلی عجیب شدی ...!
قبلا خیلی شیطون و پرجنب و جوش تر بودی اما الان به طرز عجیبی ارومی و خب میدونی...

جوری که انگاری چیزی برای فهموندن منظورش پیدا نمیکنه حرفش و تموم کرد اما از همون اول متوجه شده بودم منظورش از این زدن این حرفا چیه ..

_ نمیدونم چه طوری باید جواب بدم اما فکر میکنم از اینکه الان اینجام خوشحالم و درباره ی دنیل ...
من تا به حال کسی رو به این شدت دوست نداشتم کیونگ ...
اصلا مگه میشه دوسش نداشت !
اون پسر منه ..!
همدم تنهاییام و شریک زندگیم ...
کسی که توی بد ترین شرایط بهم چسبیده بود و رهام نمیکرد و تپیدن قلب کوچولوش برام انگیزه بود !

اون لبخند زد و با زوم شدن نگاهش روی دنیل نگاه منم تغیر جهت داد ...
خودمم بابت اینده نگران بودم اما وقتی اون کوچولو این طور اروم و مثل فرشته ها اینجا خوابیده بود برای چی باید نگران میموندم ؟!
با تقه ایی که به در خورد سر هممون به اون سمت چرخید و با دیدن
چانیول که توی چارچوب بود سوالی بهش خیره شدم...

_میخوایم شام بخوریم ...

سر تکون دادم و بلند شدم .
لوهان و کیونگ سو درحالی از اتاق بیرون رفته بودن که کنار تخت بامزه ی دنیل ایستاده بودم و به صورت ارومش خیره شده بودم ...
دست هاش زیر لایه ایی از دست کش های نرمش مخفی شده بود و چانیول گفته بود برای اینکه اون چند باری به سر و صورتش چنگ زده این کارو کرده ...
قصد داشتم برگردم که گرمای بدن چانیول و پشتم احساس کردم .
دستش و دور شکمم گره زد و گفت ..

I Love YouWhere stories live. Discover now