ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ [ ᴇᴘ 39 ]

5.6K 602 138
                                    

_ ب...بکهیون !!!

اروم و شوکه صدام زد .

_ ه...هیسسس ب..بزار حرفام و ت..تموم کنم 

انگشت اشاره ام و بالا اوردم و با حرص گفتم و سعی کردم با نفس عمیق خودم و اروم کنم و ادامه بدم .

_ وقتی هر روز ب....بهم میگفت مادرت هرزه اس و تو ح...حرومزاده ایی از شدت تعجب نمی دونستم چ..چیکار کنم !!!
همش فکر میکردم مثل من ، سهون و جونگین هم هستن اما چرا ف...فقط من باید حرومزاده صدا زده بشم ...
میفهمی این لغت برای یه بچه ی ۵ ساله چه قدر سنگینه ؟؟؟
میتونی این و درک کنی پدرت بهت فحش بده و تو حتی معنی اون کلمه ی کوفتی رو ندونی !

به دستش که از شدت فشار انگشتاش سفید شده بود و رگ هاش بالا زده بود نیم نگاهی انداختم و ادامه دادم

_ بهم میگفت حرومزاده و م..من م...منه بد بخت بعد ۱۹ سال فهمیدم چرا بهم میگفت حرومزاده ...
همش با خودم میگفتم خودش اذیت نمیشه ، خودش وقتی ازار دیدن بچه اش و میبینه ازار نمیبینه و...
ا..اخه ... ا..اخه حتی حبونا هم همچبن ر...رفتاری با بچه هاشون ندارن !

با داد درحالی که بدنم از خشم میلزید گفتن

_ حالا ... حالا فهمیدم من اصلا بچش نبودم !!!

تک خنده ی تلخی کردم ، خندیدنم اونم از روی عصبانیتم نفسم و گرفته بود و ا فقط با خندیدن و تند نفس کشیدن میتونستم نفسم و ازاد کنم ...

_خ..خونم به جوش میاد و..وقتی میبینم چه قدر اون زمان ح..حتی از الان هم ب..بدبخت تر بودم !
ح..حق داشت مگه نه ؟
همه ی حرفاش د..درست و به جا بود !
و..وقتی برای تو و م..مامان مهم نبودم چه انتظاری از یه غریبه میشه داشت مگه نه ؟

با حرص گفتم و دستم و محکم روی گونه ام کشیدم تا خیسی اشک هام پاک بشه .

_ و..وقتی توی بار اون اتفاق برای اون پسره ب..بیچاره اتفاق افتاد همش تو ته ته دلم میگفتم " بیچاره مرد ... چه قدر زود مرد " اما الان ..مرگ شده ارزوی هر روز و هر ثانیه ام!!!
هر روز با ارزوی اینکه امروز مثل دیروز نشه چ...چشمام و باز میکنم اما نمیشه ..
با وجود اینکه برای اولین بار میدیدمش ... بعد از اون شب ه...همش میگفتم خوش به حالت تهیونگ ، خوش به حالت که مردی و از این لجن زاری که ادم هاش خون هم و میمکن ر..راحت شدی ..
اون پ..پسر یه غریبه ب..بود اما چ..چرا من باید ب..به مرگش حسودی کنم؟!
و..وقتی این ب..بچه ت..تو ب..بدنم رشد کرد تازه عمق بدبختیم و فهمیدم ... درسته الان دوسش دارم اما ...
اما دارم تاوانش و با بدنی که هیچ توانایی و تو بزرگ ک...کردنش نداره میدم ...
ف...فکر میکنی من درد نمی کشم و از وضعی که دارم ا...ازار نمیبینم ؟؟؟
ن..نه م..معلومه که نه توی چشم شما من یه م..موجود سگ ج..جون و قویم که اگه بد ترین ب..بلاها هم سرش ب..بیاد هیچیش نمیشه …

I Love YouWhere stories live. Discover now