#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
لوییس : برگشتی....
سرش باندپیچی شده بودمشخص بود حالش بهتره نفس راحتی کشید
شونه اشو فشرد
_ بهتری!؟لوییس با درد عقب كشید
: اره ولی همه بدنم کوفته است له شدم
هیولای دیوونه دیدی چجوری پرتم کرد!؟؟
_ آلوده نشدی!؟
لوییس مردد و گیج سر تکون داد
: نه بقیه ام شوکه شدن
اصلا همچین چیزی ممکن نیستمیگن احتمال همچین چیزی یک در میلیارده
من دقیقا تو دستاش بودم ولی بلایی سرم نیاورد
دایان کمکش کرد بشینه روی تخت
_ تا کی می تونی استراحت کنی!؟
لوییس غر زد : فردا باید با بقیه برم سر تمرین
اخم کرد : زخمی شدی نمی تونی
_ میدونم ولی کاریش نمی شه کرد
این رویس عوضی خیلی لجبازه
هرچی بگی دقیقا برعکسشو انجام میده
فکر کنم از توام زیاد خوشش نمیاد
سعی کن زیاد دورش نچرخیدایان خودشو روی تخت انداخت
کمرش از سفتی زیاد تخت ناله کرد
: فاک فکر کنم این اولین باره دلم واسه خونه تنگ شده
لوییس لباسشو دراورد : دستهاش خیلی داغ بودن
دایان : اوه دیگه چی!؟
صدای خندش بلند شد
_ نخند کم مونده بود از ترس شلوارمو خیس کنم
: مگه نکردی!؟؟ مطمعنم وقتی رسیدم بالا سرت خیس بودی
لوییس لباسو پرت کرد سمتش
_ نمیدونم واقعی بود یا توهم زدم
ولی بهم گفت منتظرم بمون🚬🍷
KAMU SEDANG MEMBACA
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romansaاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...