#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
رویس بی نفس زیر دستش پیچو تاب می خورد
دایان با لذت به صحنه رو به روش نگاه می کرد
لعنت بهش واقعا لذت بخش بود
نمی تونست منکرش شه
هارولد خیره بهش چشمک زدو ولش کرد
رویس افتاد زمین
صدای سرفه هاش بلند شد
_ دایان بیا تو رینگ
با اشاره دستش سربازها رویس رو بیرون بردن
دایان شوکه و گیج جلو رفت
_ کارت با چاقو خوبه
پس بهتر از بقیه می تونی بجنگی و بکشیصداشو پایین برد
: البته که قرار نیست بری تو زمین جنگچشمهاش باریک شدن
مثل خودش اروم گفت
: نمی تونی جلومو بگیریچرت می گفت خودش خوب می دونست هارولد هرکاری بخواد می کنه
هارولد آروم خندید
سربازها شوکه جلو رفتن
واقعا داشت می خندید!؟؟باور کردنی نبود
دیدن خنده هارولد به اندازه شکار یک هیولای درجه پنج سخت بود_ سعی کن گلومو لمس کنی
دایان با نیشخند سر تکون داد
: قبلا انجامش دادم
_ بعدا بازم انجامش میدی کیدو
ولی الان اون مدلیو نمی خوامحالام کون لعنتی تو تکون بده و حمله کن
همه حمله هاش با یک حرکت آروم هارولد دفع شدن
یکسری وقتها بدون اینکه دایانو لمس کنه پسش میزد
بیست دقیقه طول کشید تا از پا دربیاد
خسته نشست : دیگه نمی تونم
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...