#PART_132

34 6 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

تا صبح هیچ کدوم شون نخوابیدن

صدای ناله ها مثل خنجر روح شونو خراش می داد

چندبار به سرش زد برگرده پیش هارولد ولی پشیمون شد

نمی تونست لوییس رو تنها بزاره

بدتر از اون نمی خواست اول کاری ضعیف باش

هنوز حتی شروعم نکرده بودن

لباسهای سیاه جذب و سبک شونو پوشیدن

سربازهای اصلی تا سالن تمرین راهنمایی شون کردن

همه جا پر از دوربین و سرباز بود
امنیت حرف اول‌و میزد

لوییس گیج خواب تاب می خورد

دایان ضربه آرومی به کمرش زد
: درست وایسا

صاف شد : خوابم میاد

_ نشونش نده رویس بفهمه بدتر لج می کنه

دیگه همه شناخته بودنش
می دونستن چقدر عوضی

بلاخره سروکله اش پیدا شد

صورتش مثل قبل خشن و بی روح بود

انگار می خواست سلاخی شون کنه

_ تمریناتون قراره سخت و خسته کننده باش

شب که برید تو تخت تا صبح از درد ناله می کنید

قرار نیست یک نفس راحت بکشید

دایان چشم چرخوند : حرومزاده روانی

سرش چرخید : چیزی گفتی هانتر!؟

زبونش‌و گاز گرفت
لعنتی گوشهاش مثل چی تیز بودن

: هانتر!؟
_ نه قربان چیزی نگفتم

: ولی من یک چیزی شنیدم

کلافه توی چشمهاش خیره شد : گفتم که چیزی نگفتم

سرد خندید : بیا بالا هانتر

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now