اروم گفت:بسه..بهتره برگردیم..
نگاش کردم.
اسمون تازه اروم تر شده بود وداشت قطرات بارونش رو با ملایمت میفرستاد.
شدت بارون کم شده بود واز اون هواهایی شده بود که میگن دونفره است.
غرزدم:نه..تازه بارون درست وحسابی داره میباره..هوا به این خوبی..شما میخوای بری وعجله داری برو..من میمونم..بعد زنگ میزنم داداشم بیاد دنبالم..
بهم نزدیک شد ونرم دماغمو کشید وگفت:اخه مثل موش اب کشیده شدی زیزی گولو..سرما میخوری..پاشو بریم..پاشو لج نکن..
نگاه ازش گرفتم.
-نه خیر خوبه..گفتم که من هستم..شما برو..
کارن-هنوز شمااا؟؟
بااین جمله اش سریع نگاش کردم.
با لبخند کوچیکی دست به سینه نگام میکرد.
هیچی نگفتم.
هیچی نداشتم بگم.
نگاهمو به روبرو دوختم که صدایی باعث شد یه لحظه انکار قلبم بیاسته وباز با شدت بیشتری شروع به زدن بکنه.
سریع برگشتم به کارن نگاه کردم.
داشت گیتار میزد.
این دفعه شاد نبود..پر هیجان نبود..اما گرم بود.
اهنگ فوق العاده اروم وارامش بخشش گوشم رو نوازش کرد وچند لحظه بعد صدای گرم ولطیفش باعث شد تو دلم به اینکه شاگردشم هرچند تو ویالون افتخار بکنم ولبخندی رو لبم بیارم.
صداش تو گوشم..تو مغز واستخونم نفوذ کرد:
تو هر شهر دنیا که بارون بیاد
خیابونی گم میشه تو بغض و درد
تو بارون مگه میشه عاشق نشد؟
تو بارون مگه میشه گریه نکرد؟
مگه میشه بارون بباره ولی
دل هیشکی واسه کسی تنگ نشه
چه زخم عمیقی توی کوچه هاس
که بارون یه شهرُ به خون میکشه
تو هر جای دنیا یه عاشق داره
با گریه تو بارون قدم میزنه
خیابونا این قصه رو میدونن
رسیدن سرآغاز دل کندنه
هنوز تنهایی سهم هر عاشقه
چه قانون تلخی داره زندگی
با یه باغی که عاشق غنچه هاس
چه جوری میخوای از زمستون بگی
یه وقتا یه دردایی تو دنیا هست
که آدم رو از ریشه میسوزونه
هر عشقی تموم میشه و میگذره
ولی خاطرش تا ابد میمونه
گاهی وقتا یه جوری بارون میاد
که روح از تن دنیا بیرون میره
یکی چتر شادیشو وا میکنه
یکی پشت یه پنجره میمیره
تو هر جای دنیا یه عاشق داره
با گریه تو بارون قدم میزنه
خیابونا این قصه رو میدونن
رسیدن سرآغاز دل کندنه
هنوز تنهایی سهم هر عاشقه
چه قانون تلخی داره زندگی
با یه باغی که عاشق غنچه هاس
چه جوری میخوای از زمستون بگی
فوق العاده بود..فوق العاده..احساسی..گرم..
بی اختیار بغض کردم.
براش دست زدم.
-خیلی عالی بود..خیلی...واقعا محشر بودم..نمیدونم چی باید بگم.
زل رد تو چشمام واروم دستش رو اورد بالا ودسته موی جلوی صورتم رو نرم کنار زدواروم گفت:این بغض واسه چیه؟
-بارون..صداتون
کارن لبخندی زد ونگام کرد که یه دفعه عطسه بلندی زدم.
سریع بلند شد وگفت:اه..حالا راضی شدی سرما خوردی؟پاشو..پاشو یالا..دیگه کافیه..
اروم بلند شدم.
گیتارش رو برداشت وبه سمت ماشین رفت.
رفت گیتار رو بذاره صندوق عقب ومنم رفتم بشینم تو ماشین .
دستگیره در رو کشیدم که باز نشد.
به کارن نگاه کردم وگفتم:بازش میکنی؟؟..قفله
خیلی شدید جیباشو میگشت واطراف رو نگاه میکرد.
-نمیدونم کجاس..ببین تو جیب کتم نیست؟
دست کردم توجیب کتش.
خالی بود.
-خالیه..
باز مشغول گشتن شد..
نه..همین رو کم داشتیم.
-نگو که گمش کردی و الان باید توی این علفه های نیمه بلند دنبالش بگردیم؟
نگاه کوتاهی بهم انداخت وگفت:تو نه..تو وایستا من میگردم.
انگار قضیه جدی بود.
با چشمای گرد گفتم:واقعا سوییچ ماشین نیست یا داری شوخی میکنی؟
نگاه عاقل اندرسفیهی بهم انداخت وگفت:الان به من میاد شوخی بکنم؟؟تو این بارون..
وباز مشغول گشتن شد.
-واای خدااا..
زیرلب گفتم:جناب عالی چجوری دکتر شدی؟
فکر کردم نشنید ولی درحالیکه درحال گشتن بود گفت:همونجوری که تو پرستار شدی.
فقط دست به سینه نگاش کردم.
بی حوصله گفت:اخه مگه میشه..ماکه جایی نرفتیم
دوباره گشت وانگار یه دفعه یه چیزی یادش اومده باشه به سمت ماشین واز پنجره داخل رو نگاه کرد وگفت:هه بعله..
منم رفتم جلوتر ونگاه کردم.
سوییچ داخل ماشین بود.
کارن-سوییچ رو گذاشتیم داخل..در قفل شده وسوییچ داخل مونده..
-گذاشتیم نه..گذاشتی..
نگاه خشنی بهم انداخت ولبخندی مصنوعی وگشادی زد وگفت:مرسی..این جمله خیلی کمک کرد.
پوووفی کردم ونگاه ازش گرفتم.
گوشیشو در اورد و شماره گرفت.
کارن-الو عرشیاااا..
کارن-سلام..کجایی؟
کارن-عرشیا بیا به این ادرسی که میدم..
کارن-سرده هاااا..زیر بارونم..سوییچ ماشین داخل جا مونده ودر قفل شده..نکاری منو اینجا یخ بزنم..
کارن-باش..منتظرماااا
وادرس رو داد.
اومد رو بروم ایستاد ویقه پالتوشو بیشتر کشید بالا وگفت:زود میاد
چنددقیقه ای گذشته بود اما خبری نشد.
سردم بود.
لرزی به بدنم افتاد.
نگران گفت:خیلی سردته؟؟
نمیخواستم خیلی درگیرش کنم.
-نه..نه خیلی..خوبم.
اطراف رو نگاه کرد وگفت:لعنتی جای رو هم نداره که زیرش بیاستیم وه خیس نشیم.
بیشتر اومد جلو وزل زد تو چشمم.
انگار درمونده بود واروم گفت:فقط میخوام..میخوام گرم شی..واقعا هیچ قصد دیگه ای ندارم...منو ببخش..مجبورم..
و بدون اینکه به من وقت فکر کردن بده جلوتر اومد ومحکم منو کشید تو بغلش.
نفسام تند شد وخواستم چیزی بگم که گفت:هیسسس..هیچی نگو..فقط میخوام گرم شی..نمیتونم اجازه بدم اینجوری تو این بارون یخ بزنی..
هیچی نگفتم وواقعا حس گرمایی میکردم.
اروم سرم رو روی سینه گرم ومردنه و ورزشکاریش گذاشتم.
سردم بود وواقعا به این گرما نیاز داشتم.
دستاشو دورم محکم تر کردوپالتو شو کشید رو سرم.
سرم رو سینه اش بود وپالتو رو هم کشیده بود رو سرم و دیگه هیج بارونی به سر وصورتم نمیخورد وسرخودشو از بیرون پالتو روی سر من گذاشته بود.
بی اختیار نگرانش شدم.
حالا تو این وضعیت اون سرما میخورد.حقش نبود.
وول خوردم که خودمو بیارم بیرون.
کارن-هی هی..چیکار میکنی؟
-ول کن یه دقیقه..
دستاشو شل کرد سرمو از رو سینه لش برداشتم وپالتو رو زدم کنار وگفتم:اینجوری تو سرما میخوری..
کارن-نه..خوبه..
-خوب نیست..میشه..
فک کردم..چیکار میشد کرد.اهان.
سریع گفتم:پالتو تو بگیر بالاتر روی سرخودت که خودتم خیس نشی..
خواست چیزی بگه که سریع گفتم:عه..همین که گفتم..پالتو رو روی سرت بگیر اینجوری هم تو کمتر خیس میشی هم من..
نچی کفت وپالتو رو گرفت بالای سرش وبادست دیگه اش کمرم رو گرفت وبیشتر منوکشید سمت خودش.
زل زدم تو چشماش.
اونم زل زده بود تو چشمام.
فاصله مون خیلی نزدیک بود.
با یه دستش پالتو رو بالای سر جفتمون گرفته بود وبا دستش دیگه اش کمر من رو گرفته بود ومن رو به خودش نزدیک کرده بود که خیس نشن وزیر پالتو که مثل چترشده بود باشم.
صورتامون دقیقا مقابل هم بود.
VOUS LISEZ
*بهار*
Roman d'amour"بهار"اسم رمان واسم دختریست که اینار من راوی اون وزندگیش هستم.دخترسنگین وسرسخت وجدی والبته دست وپا چلفتی وزبون دراز وکمی شیطون وصدالبته پرو. امیدوارم خوشتون بیاد. امیدوارم باز هم مثل "رهای من"همراهیم کنین. "بهار"دومین اثر منه بعد از"رهای من"که بسیار...
