#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
پوووف کاش می شد لوییس بیچاره ام بیاره
حدس اینکه هارولد بعدش چیکار می کنه سخت نبود
نمی خواست بچه بیچاره رو بندازه تو دردسر
هارولد لج کردنی چند برابر بدتر از رویس می شه
باز حداقل رویس از هارولد می ترسید
ولی اون دیوونه هیچ ترسی از بالا دستی هاش نداشت
برعکس احتمال می داد اونها ازش بترسن
دوش آب گرم گرفت
تیشرت بزرگ هارولدو پوشید
چند ثانیه جلوی آیینه مکث کرد
لاغر شده بودزیر چشمهاش گود رفته بود
می تونست خستگی رو تو صورتش ببینهدلش می خواست به مارکوس زنگ بزنه ولی نمی دونست چجوری
یاد گوشی روی دیوار افتاد
از اتاق بیرون زد جلوش وایساد
_ دیوونه نشو از داخل دیوار عمرا نمی شه به بیرون زنگ زد
نفس عمیقی کشید
گوشیو برداشت و شماره مارکوسو گرفت
از بچگی فقط همین شماره رو حفظ بود
مارکوس وقتی کوچیک بود شماره رو با زور تو مخش کرد
واسه وقتهایی که گم می شد لازم بود
صدای بوق شوکه اش کرد
بوق پنجم نخورده بود که صدا قطع شد
_ الو....
صدای خشدار مارکوس گیجش کردزبونش قفل شد
_ الو؟؟؟
: مارکوس...🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
ESTÁS LEYENDO
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...