#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
دایان صدای پر کردن خشاب شو شنید
_ منم بیام!؟؟
خودشم درست نفهمید چی گفتههارولد کلاه مخصوصشو گذاشت
: کجا بیای!؟
_ همون جنگ دیگه: برو بخواب کیدو مخت ضربه خورده
_ بلاخره که قراره برم
: هر وقت به اندازه کافی قوی شدی روش فکر می کنم
_ اندازه کافیش چقدره!؟؟
: وقتی بتونی سه بار تو تخت ارضام کنیو قبلش بیهوش نشی
_ حرومزاده روانی دارم جدی حرف میزنم
بیرون رفت
سربازها با سرعت سوار ون های مشکی رنگ می شدن
: منم جدی ام کیدو
میدونی که راضی کردن من تو تخت از هرکاری سخت تره
اخم کرد راست می گفت
ارضا کردنش واقعا سخت بود
_ منتظرت نمی مونم
سوار ماشین شد
: خودت میدونی بعدش چی می شهتصمیمش با خودته کیدو
دیگه باید برمدایان بی اراده دو دستی گوشیو چنگ زد
_ هی حواست باش نمیری خب؟؟؟
منو تو این جهنم با رویس تنها نذار
ماشینها روشن شدن
: استراحت کن آخر شب می بینمت کیدو
تماس قطع شد
گوشیو کوبید سرجاش
بی توجه به گلوی کبودش سمت دری که حدس میزد حمومه رفت
_ دیگه واسه یخ گذاشتن روی کبودی دیر شده
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...