فنجون قهوهاش رو پایین آورد و با خستگی با دست آزادش پلکش رو یه کم ماساژ داد. نگاهش رو از منظره خستهکننده برجهای جلوش کند و چرخید. بکهیون تو فاصله چند قدمیش داشت توی آینه قدی کنار اتاقش، لباسهای جدیدش رو که آنلاین سفارش داده بود، جلوی خودش برانداز میکرد. فنجون رو روی میز کوچیک کنار پاش گذاشت و به حرف اومد.
-شبیه استایل همیشگیت نیست.
زیر لب گفت و راه افتاد سمت مبلها و بکهیون از توی آینه با ابروهای بالا رفته نگاهش کرد و بعد شونهای بالا انداخت.
-آره نیست. ولی خودم خواستم.
سوهو با کنجکاوی همینطور که روی مبل نشسته بود دوستش رو برانداز کرد.
-میخوای تغییر استایل بدی؟ تو همونی نیستی که میگفتی تیپ من رو هیچکس تو کره نداره؟
بکهیون با نیشخند گردنش رو کج کرد.
-هنوزم میگم عزیزم. اینها علت دیگهای دارن.
سوهو حالا گیج شده بود.
-چه علتی؟
بکهیون پولیور گشاد و کرمی تو دستش رو که از این فاصله هم نرم بودنش تو چشم میومد، روی مبل انداخت و کامل چرخید سمتش.
-چند شب پیش شرکت بودم. مونده بودم کار کنم و چانیول یهو پا شد اومد پیشم. با هم غذا خوردیم و فیلم دیدیم و آخرش اصرار کرد برسونتم. یه سری حرفهای جالب هم قبلش زد.
سوهو با کنجکاوی کامل حالا داشت نگاهش میکرد.
-نگفتی بهم.
-بحثش پیش نیومده بود. حالا ولش کن و بذار بگم چی فهمیدم.
سوهو سرش رو بالا پایین کرد و اجازه داد مرد جلوش ادامه بده.
-ظاهرا خوشش میاد از بقیه مراقبت کنه. یعنی خودش رسما گفت وقتی به یکی اهمیت میده این حس تو وجودش پیدا میشه. اولش بهم برخورد ولی بعد بهش فکر کردم و دیدم چی از این بهتر.
ابروهای سوهو یه کم بهم نزدیک شده بودن.
-خب این چه ربطی به تیپت داره؟
بکهیون چشمهاش رو چرخوند و تکیه داد عقب.
-قبلا تیزتر بودیا! نگام کن آخه. قیافه من شبیه کساییه که مراقبت میخوان؟ زیادی مقتدر و جدی به نظر میرسم. که البته عاشقش هم هستم. ولی فعلا نیازه یکی ازم خوشش بیاد و اون یکی هم خودش گفت دوست داره از بقیه مراقبت کنه. پس منم دارم سعی میکنم آسیبپذیرتر به نظر بیام.
لبهای سوهو خط شدن. فکر بکهیون جاهایی میرفت که خودش محال بود حتی اون حوالی پیداش بشه.
-لعنت بهت.
فقط تونست همین رو بگه و بکهیون نیشخند زد.
- باور کن اگه ازم برمیومد عین یه بیبی بوی مظلوم بشم میشدم. ولی ضایع میشه. پس فقط فعلا یه کم سعی میکنم ادای نرم و نازک بودن دربیارم تا بیینم چی میشه.
YOU ARE READING
💎••SpotLight••💎
Fanfictionبکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمون...