-اوه. چی شده مگه؟
چانیول مسلما نمیدونست تو سر دختر کنارش یا حتی بکهیون چی میگذره در نتیجه وقتی جیون گوشیش رو بیرون آورد و بعد از چند لحظه سمتش گرفت، فقط با کنجکاوی نگاهش رو به صفحه داد.
-این عکسهای پاشه. تصادفش خیلی شدید بوده. به نظرت با عمل برگشت داره یا باید قیدشون رو بزنیم؟
چانیول که حالا جدی به نظر میرسید گوشی رو گرفت و مشغول بررسی عکسها شد و بعد از یکی دو دقیقه سکوت به حرف اومد.
-فکر کنم بتونم با عمل اوکیش کنم. ولی ترجیح میدم قبلش معاینهاش کنم. امروز آوردنش؟ چرا من ندیدم؟
جیون گوشیش رو پس گرفت و لبخند زد.
-سرت خیلی شلوغ بود. گفتم اذیتت نکنم.
-اوه. نمیدونستم انقدر سرت شلوغه. وگرنه شبها نمیذاشتم برام غذا درست کنی.
بکهیون با خونسردی وسط حرف جیون پرید و نگاه چانیول اومد روش. حالا جیون هم با تعجب داشت نگاهش میکرد.
-اونقدرها شلوغ نیست.
چانیول که به وضوح اصلا متوجه خباثتی که بکهیون داشت به خرج میداد نشده بود با لبخند گفت و بکهیون آروم خندید.
-شاید باید محض تفریح یکی دوبارم من برای تو آشپزی کنم نه؟
خیره تو چشمهای چانیول پرسید و توجهی به حالت گیج دو نفر دیگه حاضر پشت میز نکرد.
چانیول شوکه داشت نگاهش میکرد.
-فکر میکردم آشپزی دوست نداری.
دامپزشک جوون که معصومانه از فضای دورش همچنان بیخبر بود گفت و بکهیون یه تکخند کوچیک زد.
-برای تو امتحانش میکنم.
با نیش باز گفت و تیکههای گوشتی که آماده کرده بود رو توی ظرف جلوی چانیول چید و متوجه شد حالا دختر جوون خیره شده به خودش. میتونست حدس بزنه یه مرد جذاب و مناسب مثل چانیول میتونه توجه هر کسی رو جلب کنه. مخصوصا وقتی با یکی تو حوزه کاری یکسان هستی. ولی خب بکهیون الان قصد داشت با لذت تمام به دختر بیچاره کنارش بفهمونه داره زیر درخت اشتباهی پارس میکنه. بهرحال اون قصدش خیر بود. چانیول اصلا از اون مدل گیهایی نبود که از دور مشخص باشه و بکهیون فقط میخواست به یه دختر گمراه کمک کرده باشه.
-شما با هم زندگی میکنید؟ فکر میکردم آپارتمان گرفتی چان.
جونگی که داشت از خودش پذیرایی میکرد و یه تیکه گوشت رو لای کاهو میپیچید، سوال کرد و چانیول بالاخره نگاهش رو از چشمهای بکهیون جدا کرد و به همکارش داد.
-آره. بکهیون دعوتم کرد و منم قبولش کردم.
-اوه...پس حتما رابطه دوستانه نزدیکی دارین.
YOU ARE READING
💎••SpotLight••💎
Fanfictionبکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمون...