احتمالا کمتر از 5 قسمت تا پایان مونده. لطفا خوب همراهیش کنید.
🌱🌱🌱🌱
صدای زنگ باعث شد با تعجب نگاهش از صفحه لپتاپ بالا بیاد و بعد برای چککردن زمان دوباره به جای قبلی برگرده. ابروهاش یهکم با گیجی بالا رفتن و بعد وسیله روی پاش رو به کنارش منتقل کرد و از جاش بلند شد. الان نزدیک نیمهشب بود و از به صدا دراومدن زنگ خونهاش اونم وقتی حتی در طول روز به ندرت این اتفاق میفتاد جا خورده بود. همینطور که با خستگی پلکش رو ماساژ میداد جلوی در ایستاد و بازش کرد. با دیدن فردی که پشت در با لبخند منتظرش بود حتی بیشتر هم جا خورد.-سورپرایز!
کریس با لحن خندهداری گفت و باعث شد وکیل جوون بیاراده لبخند بزنه.
-این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟
حین جلورفتن از جلوی در سوال کرد و مرد قدبلند همینطور که وارد خونه میشد چند لحظه نگاهش کرد.
-در واقع اینکه این وقت شب هرجایی باشم جز پیش دوستپسرم باید عجیب باشه نه؟
سوهو حس کرد با این حرف تا حدی معذب شده. مدتی بود که وقتگذرونیهای دونفرهاشون کم و بیکیفیت شده بود. ولی هیچکدوم تا حالا مستقیم بهش اشاره نکرده بودن.
-شاید.
زیر لب گفت و همینطور که دمپاییهای راحتیش رو لخلخکنان دنبال خودش میکشید برگشت داخل و روی مبل فرود اومد. کریس بعد از درآوردن کفشهاش و وصلکردن پالتوی شیکش به جالباسی دنبالش کرد و بعد روبهروش جا گرفت. چند لحظه تو سکوت فقط همدیگه رو تماشا کردن و بعد سوهو هوفی کرد و دستهاش رو زیر بغلش زد.
-چی شده؟
-دیگه دوستم نداری؟
سوال بچگانه کریس چشمهاش رو گشاد کردن.
-هاه؟
گیج و منگ واکنش داد و مرد روبهروش یهکم لبهاش رو بیرون داد و مکث کرد. مشخص بود داره حرفی رو که میخواد بزنه قبل از بهزبونآوردن مزهمزه میکنه.
-حس میکنم دیگه حتی دوست نداری ببینیم. عین قبل مدام بهم پیام نمیدی. جواب زنگام رو یکی در میون میدی. کمتر میای خونه مشترکمون و تازه کمتر از قبل هم میبوسیم.
سوهو فقط میتونست در واکنش به غرزدنهای تقریبا لوس دوستپسرش تندتند پلک بزنه. کریس داشت درست میگفت و رابطهشون یهکم سرد شده بود. ولی این هم طبیعی بود. اونها دربارهاش حرف زده بودن و سوهو گفته بود که نیاز به زمان داره چون نمیخواد همه چی رو برای مرد جلوش آسون کنه.
-کریس...
با کلافگی واضحی به صورتش دست کشید و یهکم به سمت جلو خم شد تا بتونه آرنجهاش رو روی زانوهاش ستون کنه.
YOU ARE READING
💎••SpotLight••💎
Fanfictionبکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمون...