-هوی! بیون بکهیون!
با صدا شدن اسمش اونم با این حالت با اخم چرخید و وقتی نگاهش روی صورت مرد مقابلش افتاد، از شدت خشمی که یهویی به بدنش هجوم آورد لبهاش کاملا خط شدن.
-به نفعته یه علت خیلی خوب برای ول گشتن توی پارکینگ شرکت من داشته باشی ووییفان!
از لای لبهاش گفت و کریس بیتوجه به لحن پر از تهدیدش اومد سمتش و جلوش ایستاد.
-آره علت خوبی دارم. سوهو کجاست؟
مرد قدبلند همینطور که بیحس و خونسرد بهش خیره شده بود پرسید و بکهیون یه زهرخند با صدا زد. این عوضی شوخیش گرفته بود نه؟
-و چرا باید جوابت رو بدم؟
با ابروهای بالارفته و لحن پر از تمسخری پرسید و کریس یه نفس عمیق کشید.
-نمیدونم. شاید چون یه ذره انسانیت تو وجودت باید باشه و بفهمی نگرانشم.
بکهیون کاملا میدونست سوهو کجاست. مسلما دلیل غیبت دو روزه دوستش رو هم میدونست ولی خب علاقهای نداشت به کریس تو هیچ زمینهای کمک کنه. مخصوصا تو زمینه نزدیکتر شدن به عزیزترین دوستش.
-و دقیقا به دلیل همون انسانیت تو وجودم محاله بهت بگم.
خونسرد گفت و چرخید سمت ماشینش ولی بازوش به شدت کشیده شد و کریس حالا با اخمهای تو هم زل زده بود بهش.
-شوخیت گرفته دیگه نه؟ نمیفهمی نگرانشم؟
مرد قدبلند از لای دندونهاش سوال کرد و بکهیون عصبی تکونی به خودش داد و کریس رو به عقب هول داد.
-نگرانشی؟ فکر کردی منم عین خودش باورم میشه بهش اهمیت داری میدی و کلی فکر کثیف نداری؟
بکهیون تقریبا با صدایی که از حد معمول بلندتر بود گفت و نفسش رو بیرون داد. کریس با عصبانیت خالص زل زده بود بهش و حالتش طوری بود که انگار داره با اشتیاقش برای مشت زدن بهش میجنگه.
-باید دست از این افکار مسموم برداری بکهیون. دلم نمیخواد گند بکشی به رابطهام باهاش!
کریس با جدیت گفت و مرد مونقرهای اول ابروهاش رو بالا داد و بعد با صدا شروع به خندیدن کرد.
-افکار مسموم؟
با نیشخند گفت و زبونش رو روی لبهاش کشید.
-کریس...من تو رو میشناسم. مطمئنم یه کاری کردی. مطمئنم یه گندی زدی. حتی نگاه تو چشمات داره اینو بهم میگه. حتی اگه الان دیگه قصد کاری نداری ولی قبلا داشتی. گندی که به من زدی مطمئنترم کرد. و ببین...
بکهیون با نیشخند گفت و یه کم به جلو خم شد و مستقیم تو چشمهای مرد جلوش زل زد.
-مهم نیست گندی که زدی رو زیر کدوم سنگ توی کدوم نقطه از این کره خاکی قایم کردی کریس وو. من قراره پیداش کنم. و قراره بذارمش کف دست سوهو. نه چون مشکلی با رابطهاتون دارم. فقط چون دوست من لیاقتش یه حرومی که ازش استفاده میکنه نیست.
YOU ARE READING
💎••SpotLight••💎
Fanfictionبکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمون...