مرسی که بعضیهاتون با درکنداشتن و فشار آوردن بهم باعث میشید قلبم آخر کاری بشکنه. دیگه نه توقع ووت دارم نه نظر. فقط لطف کنید چرت و پرت بارم نکنید. مرسی💎💎💎💎💎💎💎
-این صدای چیه میاد؟ داری چیکار میکنی؟
بکهیون اصلا و ابدا مایل نبود جواب این سوال دوست منتظرش پشت گوشی رو بده. حتی خارجشدن این سوال از بین لبهای سوهو باعث شد یه حجم کوچیکی از حرارت به پشت گردن و گوشهاش هجوم بیاره. سریع دست از کاری که داشت میکرد کشید و گوشیش رو از روی اپن برداشت و از حالت اسپیکر خارجش کرد.
-صدای چی؟
با اعتمادبهنفس کامل سوال کرد. واقعا امیدوار بود سوهو از این موضوع دست بکشه و برگردن سر مکالمه خودشون. ولی ظاهرا دوستش قصد این رو نداشت.
-انگار داشتی یه چیزی خورد میکردی... داری آشپزی میکنی؟
سوال سوهو انقدر پر از شوک و ناباوری بود که انگار تصور بکهیونی که داره آشپزی میکنه از محالاته. بدون اینکه متوجه بشه اخم کرد.
-انقدر عجیبه؟
نتونست جلوی خودش رو بگیره و سوال کرد. شاید بهتر بود باز هم انکار کنه ولی حرصش گرفته بود و همین مانعش شد.
-اوه خدای من!
سوهو با شوک خالص و یه صدای واقعا بلند پشت گوشی داد زد و بعد شروع کرد به خندیدن.
مرد مونقرهای هوفی کرد و فقط پشت میز آشپزخونه جا گرفت و چشمهاش رو تو حدقه چرخوند. بهنظر خودش که اصلا عجیب نبود و سوهو داشت گندهاش میکرد.
-اگه قراره به خندیدن ادامه بدی فقط قطع کنم!
بعد از یه دقیقه تحمل صدای رو اعصاب دوستش زیر گوشش کلافه غر زد.
-نه... صبر کن... باهات کار داشتم...
سوهو بین خندههاش نامفهوم درخواست کرد و بعد چندتا نفس عمیق کشید تا خودش رو آروم کنه.
بکهیون واقعا داشت سعی میکرد بزرگواری کنه و منتظر بمونه ولی خندههای سوهو قطعشدنی نبودن. خودش هم باورش نمیشد صرفا این واقعیت که داره آشپزی میکنه اینطوری دوستش رو بخندونه.
-دارم قطع میکنم!
با ساکتنشدن صدای خنده پشت خط از لای دندونهاش گفت و سوهو یه صدای عجیب غریب داد که شبیه نه بود و بعد چند لحظه هیچ صدایی نیومد. ظاهرا دوستش گوشی رو پایین آورده بود تا اول خودش رو کنترل کنه.
-خب داشتم میگفتم...
بعد از تقریبا نیمدقیقه سوهو اینبار با یه صدای خشدار به حرف اومد و بکهیون همینطور که داشت لبهاش رو روی هم فشار میداد منتظر شد.
YOU ARE READING
💎••SpotLight••💎
Fanfictionبکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمون...