💎قسمت هشتاد و نه 💎

3.9K 1.7K 655
                                    

⛔خواهش می‌کنم حرفام انتهای چپتر رو بخونید چون واقعا مهم هستن⛔

-خدای من این بچه کجاست آخه؟

تهیونگ با لحن درمونده‌ای همینطور که دنبال دوتا مرد بزرگ‌تر اطراف خیابون تاریک رو چک می‌کرد زمزمه کرد و بکهیون یه‌کم چرخید سمتش و نگاهش کرد.

-هرجا هست سالمه. یه‌کم آروم باشی بهتر می‌تونی چشمات رو باز کنی!

حرفی که مرد مونقره‌ای با جدیت زد، باعث شد پسرخاله جوونش با ناراحتی نگاهش کنه.

-اگه الان جای جونگ‌کوک چانیول هیونگ تو این وضع غیب شده بود هم همین حرف رو می‌زدی؟

این سوال باعث شد قدم‌های بکهیون کند بشن و یه چشم‌غره شدید از سمت سوهو جایزه بگیره. البته که حقش بود و به محض خارج شدن اون جمله از دهنش پشیمون شده بود.

-ببخشید هیونگ...عصبی‌ام چرت میگم.

-مهم نیست.

بکهیون بی‌حس زیرلب گفت و قدم‌هاش دوباره سریع شدن.

-این همون خیابونی نیست که اون رستورانه توش بود؟ همونی که جونگ کوک قبلا توش کار می‌کرد.

بعد از چند لحظه بکهیون ایستاد و سوال کرد و ابروهای تهیونگ بالا پریدن.

-خودشه.

-شاید رفته اونجا.

مرد مونقره‌ای زیرلب گفت. سوهو و تهیونگ یه نگاه پرسوال به هم انداختن.

-آخه چرا؟

-نمی‌دونم. فقط یه حدسه. به‌هرحال تنها جای آشنایی که این اطراف داره اونجاست. یا بهتره بگم تنها جایی که ما ازش خبر داریم.

تهیونگ اینبار فقط "هوم" کرد و انقدر سریع راه افتاد که از جفت‌شون جلو زد. قدم‌های بکهیون حالا آروم‌تر شده بودن و فقط داشت پسر جوون جلوشون رو تو سکوت دنبال می‌کرد.

-خوبی؟

سوهو آروم پرسید و مدیر جوون با یه لبخند کوتاه سرش رو بالا پایین کرد. چند دقیقه بعد رسیده بودن جلوی در رستورانی که تهیونگ جلوتر ازشون هجوم برده بود داخلش. همونجا منتظر شدن و بعد از چند دقیقه پسر مونقره‌ای با یه حالت گرفته اومد بیرون.

-نیست.

سوهو با کلافگی هوف کرد و نفسش رو بیرون داد.

-ولی اون به‌هرحال آدرس این خیابون رو داده! کاش باز گوشیش رو جواب بده.

تهیونگ خسته به دیوار تکیه داد و دستی لای موهاش کشید. حتی نمی‌دونست باید چی بگه یا چیکار بکنه. گیج شده بود و این گیجی ترسونده بودش.

-بیاید کوچه پشتی رو هم چک کنیم.

بکهیون کسی بود که باز پیشنهاد داد و جلوتر راه افتاد و دونفر دیگه باز هم دنبالش کردن.

💎••SpotLight••💎Where stories live. Discover now