💎قسمت هفتاد و نه 💎

5.2K 1.8K 918
                                    

-باز من موندم و تو!

مرد مونقره‌ای همینطور که بی‌هدف به سمت پایین خیابون می‌رفت گفت و چانیول که تو فاصله چندقدمی پشت سرش داشت قدم می‌زد، فقط یه هوم آروم کرد. وقت‌هایی که بکهیون مست میشد رو دوست نداشت. این مواقع براش پر از تنش و استرس بود و نگرانی. بکهیون مست غیرقابل‌پیش‌بینی و کله‌خراب بود و این برای قلبش اصلا فرمول جالبی محسوب نمیشد.

-این چند روزه که تکی رفت و آمد کردی خوش گذشت؟

بکهیون یهو با صدای بلند پرسید و چرخید سمتش. از آپارتمان دونفره کریس و سوهو تا حدی دور شده بودن درحالی که ماشین جفت‌اشون اونجا پارک شده بود. بکهیون گفته بود می‌خواد قدم بزنه و دامپزشک جوون جرأت نکرده بود تو این حالت به حال خودش رهاش کنه.

-باید یه رانندگی ساده بهم خوش بگذره؟

با گیجی سوال کرد و بکهیون با چشم‌های تقریبا خمارش یه‌کم نگاهش کرد.

-نمی‌دونم...شاید چون من نیستم باید بهت خوش بگذره. نمیرم رو اعصابت...بهتره نه؟

چانیول با نگاهی که به زمین بود بطری شراب تو دستش رو الکی بین انگشت‌هاش جابه‌جا کرد. حتی نمی‌فهمید چرا بکهیون این کوفتی رو با خودش آورده، ولی فقط باهاش همراهی کرده بود.

-به تو خوش می‌گذره؟

نگاهش رو بالا آورد و سوال کرد. پسر مونقره‌ای روبروش چند لحظه ساکت براندازش کرد و بعد اخم کرد.

-بازم رو اعصاب شدی. نمی‌خوام اصلا جواب بدی. برو به جهنم!

بکهیون طوری با حرص و نارضایتی خالص این جملات رو گفت که برای مرد قدبلندتر خنده‌دار بود. پس فقط تکخند زد و دنبال قدم‌های نامیزون مدیر جوون که داشت زیرلب یه آهنگ نامفهوم رو زمزمه می‌کرد راه افتاد. بکهیون خودش هم نمی‌دونست می‌خواد کجا بره و داشت مثل همیشه اون رو هم دنبال خودش می‌برد.

-بهشون حسودیم شد...

تقریبا پنج دقیقه بعد مرد مونقره‌ای باز هم به حرف اومد و چانیول که حالا فقط یه قدم باهاش فاصله داشت خودش رو رسوند کنارش و نگاهش کرد.

-چرا؟

-خوشحال به نظر می‌رسیدن...منم می‌خوام خوشحال به‌نظر برسم...نه...نه...فقط به نظر نرسم. واقعا خوشحال باشم.

با این جواب، چانیول یه لبخند ضعیف زد. نگاهش روی نیم‌رخ مرد کنارش می‌چرخید.

-هنوزم نمی‌دونی چی خوشحالت می‌کنه؟

بکهیون وسط خیابون خلوت متوقف شد و یه نفس عمیق کشید.

-راستش یه‌کم پیشرفت داشتم!

با خنده گفت و چرخید سمت مرد کنارش.

-بهت بگم؟

چانیول خیلی سریع صادقانه لبخند زد.

💎••SpotLight••💎Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon