-مامانم همیشه میگفت... با یه شکم پر تصمیمهای بهتری برای زندگیت میگیری.
وکیل مومشکی با نیش باز گفت و قابلمه بزرگ رو که داشت بخار از روش بلند میشد وسط خودشون روی میز چوبی گذاشت.
-خدای من... دوباره نودل... نه...
کریس با درموندگی ناله کرد و تقریبا سرش رو روی همون میز کوبید ولی تنها واکنشی که از دوستپسرش گرفت خندیدن بود. و ظاهرا همین برای بازکردن اشتهاش کافی بود.
-چون دوستت دارم بازم میخورم.
سوهو با پوزخند نگاهش کرد و مشغول انتقال یه حجم زیادی از رشته به کاسه مرد جلوش شد.
-اصلا هم بهخاطر این نیست که یواشکی دوست داری و حاضر نیستی اعتراف کنی.
کریس یه اخم کمرنگ کرد و چاپستیکهاش رو برداشت.
-من از این غذاهای بیکلاس خوشم نمیاد. غذای موردعلاقهام خرچنگ با سس قارچه.
سوهو دوباره با صدا زیر خنده زد و بعد یه ضربه آروم به پیشونی مرد جلوش زد.
-حاضرم قسم بخورم تا حالا یه بارم نخوردیش!
کریس که سعی داشت به خنده نیفته بازم اخم کرد.
-هر هفته میخورم.
-کدوم هفته که من نمیبینم؟
-مگه تو همیشه پیش منی؟
مرد قدبلند با چشمهایی که درشت کرده بود پرسید و سوهو یهکم از رشتههاش رو هورت کشید و حین جویدنشون نگاهش رو به کریس داد.
-نه. ولی نصف بیشتر وعدههای غذاییمون رو با هم میخوریم.
کریس شونههاش رو بالا انداخت.
-اون دفعاتی که تنهام رو میرم خرچنگ میخورم.
-باشه.
وکیل جوون با خونسردی گفت و یه مقدار رشته دیگه هورت کشید. کریس با یه لبخند ابلهانه زل زده بود بهش و سوهو مطمئن بود دوستپسرش قراره چند ثانیه دیگه یه جمله رمانتیک اغراقشده دیگه تحویلش بده. و همین هم شد.
-چطوری یکی میتونه حین رشتهخوردن انقدر خوشگل بشه؟
سوهو محتویات دهنش رو قورت داد و فقط چشمهاش رو چرخوند.
-گفتی یه کار فوری داری و نذاشتی بخوابم. کار فوریت چی بود؟
بیتوجه به اظهار عشق مرد جلوش سوال کرد و دوباره یه مقدار رشته برای خودش کشید.
-دلم برات تنگ شده بود. این روزها کمتر میای خونهمون.
کریس با صداقت گفت و مرد کوتاهتر که هربار با شنیدن عبارت "خونهمون" حس حرارت میکرد یه لبخند ضعیف زد.
ESTÁS LEYENDO
💎••SpotLight••💎
Fanficبکهیون وارث بیچونوچرای شرکت پارکه. اون همه زندگیش رو صرف رسیدن به این نقطه کرده و برای نگه داشتنش از هیچی دریغ نکرده. ولی چی میشه اگه یه روز رقیبی که همیشه ازش میترسید پیداش بشه و موقعیت بکهیون رو به خطر بندازه؟ یعنی بکهیون باز هم میتونه تو صدر بمون...