#7
بهش یکم مورفین تزیق کرد و رفت..
انگار یکم بهتر شد...من:هنوزم گرسنه ای؟
زین:ام..نمیدونم.اره..
من:نمیدونستم قهوه میخوای یا آبمیوه..برا همین دوتاشو گرفتم..
زین:مرسی..برام فرقی نداره..
من:میزارم رو میزت..هرکدومو خواستی بخور..
خودمم قهوه و دوناتمو خوردم..دیروز تاحالا هیچی نخورده بودم..فکر این داستان نذاشت به معده ام فکر کنم..
قهوه رو برداشت..آروم آروم ازش میخورد..
زین:میتونم بقیه قضیه رو بگم؟
من:معلومه که میتونی..بگو گوش میدم.
رفتم نزدیک تر..نشستم..خوشحالم که خودش تمایل داره به گفتن
زین:من تو اون عملیات تنها نبودم..دونفر دیگه ام باهام بودن..دوتا از دوستای صمیمییم..نمیخواستم به هیچ وجه لوشون بدم..ولی نباید با اونا کاری داشته باشی..اونا داشتن به من کمک میکردن..هر جرمی باشه گردن من..باشه؟
من:ادامه بده..
زین:خب اونا خیلی کمکم کردن..قرار شد اگه من نتونستم پولا رو برسونم اونا پولو ببرن برا اون حرومزاده و مامانم و خواهرمو نجات بدن..
من:گفتی 1هفته وقت داری درسته؟
زین:آره..
من:باید دوستاتو خبر کنی..ی نقشه دارم..
زین:چجوری مطمئن باشم باهاشون کاری نداری؟
من:بهم اعتماد کن..خودتم میدونی چاره ی دیگه ای نداری..
Harry pov
لیامه کله شق...بدجوری خودشو تو دردسر میندازه..
اصلا نمیفهمم چطوری انقد دل رحم شد..
متهمای پرونده اشو تا دم مرگ میبرد و ازشون اعتراف میگرفت...
این سری ازچی ترسید ؟؟
ممکنه از درجه اش کم شه برای کاری که کرد..ولی من شهادت میدم اینجوری نشه..البته اگه بتونم..با این کارایی که لیام کرده تا الانباید بهش زنگ بزنم..
من:الو؟لیام
لیام:سلام..هری..پاشو بیا اینجا..
من:باشه،چیزی شده؟
لیام:نه..آره..بیا بهت میگم
من:10مین دیگه اونجام
قطع کردم..لباسامو پوشیدم..
معلوم نیست میخواد چیکار کنه..اون پسره حالش خوب نیست..لیامم سرش درد گرفته برا دردسر...پوووفف..رسیدم بیمارستان
در زدم رفتم تومن:سلام..
لیام:سلام استایلز..
زین..همکار و دوست قدیمی من..مستر استایلز..
منو معرفی کرد بهش..خب از همین الان عجایب آقای پین شروع شد..
باورم نمیشه میخوام به متهم پرونده لیام دست بدم..من:سلام..میتونی هری صدام کنی..البته نه جلوی بقیه..
بهش چشمک زدم..
ی لبخند کوچیک زد..جوابمو داد..انگار درد داشت..جوری که حتی لبخندم براش دردناک بود..
من:خب آقای پین..چیکار داری که گفتی پاشم بیام؟
دست به سینه به دیوار تکیه دادم..
لیام داستان زینو برام کامل تعریف کرد..وقتی لیام داشت اینا رو میگفت متوجه نگاهای زین میشدم..تمام مدت با دقت به لیام نگاه میکرد..خب مغزم دیگه داره از کار میوفته..
لیام:خب..حالا که شنیدی چی بود..من ی نقشه دارم..
من:بگو..
لیام:ما جوری تظاهر میکنیم که انگار زین اون دزدی رو بدون هیچ مشکلی انجام داده..باید با دوستاش هماهنگ کنیم..زین باید با اونا تماس بگیره..
اونا با پشتیبانی مخفیانه ی ما میرن سر قرار و پولا رو میدن به اون کثافتا..مادر و خواهرشو ازشون میگیرهماهم نیرو هارو میبریم بهشون حمله میکنیم..من:درسته..اما زین..حالشو ببین..
لیام:میدونم..خوب میشه..باید داروهاشو دوباره مصرف کنه..باید تو این ی هفته حسابی تقویت شی..
رو کرد به زین..
زین سرشو انداخت پایین..زین:من تلاشمو میکنم..بعد از اینکه نجاتشون دادیم دیگه هیچی تو این دنیا برام مهم نیست..
من:نه زین..تو باید خوب شی..
لیام انگار از حرفای زین کلافه شد..
لیام:هری پیشش بمون..من بر میگردم..
نزاشت چیزی بگم از اتاق رفت بیرون..
هری:خب زین..نمیدونم چی باعث شده به لیام اعتماد کردی ولی میخوام بهت بگم اون تا پای جونش ماموریتاشو تموم میکنه..مطمئنم بهت قول داده درسته؟
داشت زیر لب زمزمه میکرد
زین:پس اسمش لیامه..
من :زین؟
زین:هان؟..آره..اون قول داده..
من:پس نگران هیچی نباش..اون کارشو بلده
Liam pov
وقتی اون جوری با ناامیدی حرف میزنه میخوام همه چیو نابود کنم...
چرا باید انقد داغون باشه؟مگه چند سالشه؟گناهش نجات جون خونواده اش بوده؟واقعا که چی؟خدایا عدالتی که میگی ینی این؟وارد محوطه بیرون بیمارستان شدم...رو ی صندلی نشستم..سیگارمو از جیبم در اوردم ..روشنش کردم..واقعا بهش نیاز داشتم..
نباید بزارم بمیره...اون..نه لنتی..نمیمیره..قبلا پول درمانشو نداشت اما الان من هرچقد بشه هزینه اشو میدم..سیگارم که تموم شد رفتم توی اتاق..درو پشتم بستم و تکیه دادم بهش
هری روی صندلی ای که من دیشب روش خوابیدم نشسته بود داشت تو گوشیش به ی چیزایی ور میرفت..
زینم خوابیده بود..
وقتی تو صورتش با اون زخمایی که روشه نگاه میکنم احساس گناه میکنم...واقعا بعنوان یه پسر زیباست..
چی دارم میگم؟هری متوجه شد ذل زدم به زین
دستشو چند بار تکون داد..هری:هوی؟کجایی؟
من:همینجام..کِی خوابید؟
هری:5دیقه ای میشه..دکترش اومد داروهاشو دادن اونم خوابید..
من:آهان..مرسی که اومدی..
KAMU SEDANG MEMBACA
Depend On Him
Fiksi Penggemar{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry