#80_Light It Up_Major Lazer

225 45 4
                                    

#80

Harry pov

دستمو بردم سمت دستگیره تا در فاکیو بازش کنم ولی ی چیزی جلومو گرفت،نه نباید برم پیشش،الان حالش خوب نی،منو پس میزنه،نه...نه...،دستمو کشیدم عقب و مشت کردم،صدای سرفه های دردناکش که با گریه هاش قاطی شده بود داشت خفه‌م میکرد،داره شکنجم میده
اشک تو چشمام جمع شد و بدون اینکه بفهمم پاهام منو از اونجا دور کردن
از خونه زدم بیرون و یادم اومد ماشین دم کلاب پارک شده

من:فاک دیس شت

داد زدم..سوزش کف دستم حس کردم،مچ دستمو باز کردم،کف دستم بخاطر فشار دادن ناخونام تو مشتم زخم شده بود و یکم خون اومده بود،اهمیت ندادم و فقط را رفتم تا به ی جایی برسم

Liam pov

بعد از مدت ها تونستم بفهمم لمس کردن زندگی چه شکلیه،کاش همیشه تو بغلم میموند،درست مثل الان که از پشت تو بغلمه و هیچی تنش نیست،زیر گوششو بوس میکردم
حس آرامش داشتم از بودنش

من:زی،خوبی؟

زین:هوم،خوبم

دستمو توی دستش گرفت و انگشتامون تو هم قفل شد،برد سمت صورتش و روی لباش نگه داشت،نفس کشید و گرمیشو روی دستم حس کردم،بوسه ی طولانی روی دستم گذاشت

من:من دیوانه وار عاشقتم

زین:من بیشتر لی

من:نه دیگه نشد،من بیشتر

زین:نخیرم من بیشتر

برگشت و دستشو گذاشت روی شونه‌م و نشست و خودشو با دستش نگه داشت و از بالای سرم بهم خیره شد و با لبخند بهش نگاه میکردم لباشو گذاشت رو لبم،بین بوسه لبخندمون محو نمیشد
سرشو یکم عقب کشید بازم ازش جدا نشدم
روی لبام خندید و دستشو گذاشت روی گردنم،دستامو رو بدنش نگه داشتم،داشتم نفس کم میاوردم،متوجه شد و رفت عقب و بلافاصله رو گونمک بوسید و سرشو کشید عقب و لپاش سرخ شد
نگاش کردم و خندیدم

من:تو خیلی خوشگلی فرشته ی من

زین:توام خیلی کیوتی تِدی بِر

با دستاش صورتشو پوشوند

من:تدی بر؟

زین:اوهوم

ریز خندیدم و دستاشو گرفتم و اوردم پایین

من:چرا اون وقت؟

زین:چون شبیه ی خرس قوه ای بغلی ای

ی لبخند روی لبش نقش بست،میشه همینجا براش جون بدم؟

من:کاش زودتر پیدات کرده بودم،من خیلی تنها بودم ولی الان تو همه چیزمی

زین:تو ام همه چیز منی لی

سرجام نشستم و گرفتمش تو بغلم و روی سرشو بوسیدم،نوتیفیکشن گوشیم توجهمو به خودش جلب کرد و سمت صدا چرخیدم،یکم خم شدم و گوشیمو از روی میز برداشتمش،زین هنوز تو بغلم بود

Depend On HimWhere stories live. Discover now