#34
هری:با نایل حرف زده..گوشیمو در اوردم خواستم زنگ بزنم هری از دستم گرفت سریع قطع کرد..
من:چرا اینجوری میکنی؟
هری:خوابن..بزار میرم دنبالشون ازش بپرس..
من:خب..باشه..
بهش نگاه میکردم..ببین چجوری پلکای خوشگلشو بسته ..اون ماسک اکسیژن لنتی رو صورتشو پوشونده..
بمیرم برات عاخه..
موهاش ریخته رو صورتش..خیلی بلند شده ..دلم میخواد موهاشو از پیشونیش بزنم کنار و همونجا رو ببوسم..
چشماتو باز کن..چشماتو باز کن بزار دوباره ببینمشون لنتی..ازت خواهش میکنم..
حاظرم همه چیمو بدم تا تو خوب شی..خوب میشی میدونم..تو پسر قویی هستی
تو ام منو دوست داری؟اگه دوسم داری باید خوب شی
الان نمیتونم دستای سردتو بگیرم تو دستم تا گرمشون کنم...هری دستشو گذاشت رو شونه ام.. از فکرام پرت شدم بیرون
هری:لیام..هی لیام..ساعت 9صبحه..میخوای ببرمت خونه استراحت کن..من حواسم بهش هست..
من:نه من پیشش میمونم..تو برو یکم بخواب..
چشماش پف کرده بود از بیخوابی..
من:هری برو بخواب..
هری:باشه..نایلو میفرستم پیشت..
من:خوبه..حواستو جمع کن موقع رانندگی..
از نایل خوشم میاد..نمیدونم چرا..ولی پسر خوبیه..
هری:حواست به خودت باشه..پس فعلا..
رفت و من موندم و زین..زین پشت شیشه..رو تخت..من باید برم پیشش..اینجوری تحمل ندارم
رفتم پیش پرستارا و بزور تونستم برم داخل اتاقش..چون وقت ملاقات نبود
نشستم بغل تختش..
آروم دستشو گرفتم..
دستای سردش..
بردم نزدیک صورتمو و روی لپم کشیدم..بوسیدم و همونجوری تو دستم نگه اش داشتم..من:زین..پاشو دیگه.. دلت میاد من اینجوری نشستم پیشت نگاهمَم نمیکنی؟این انصاف نیستا..
قفسه سینه اش بالاپایین رفت..ی نفس عمیق کشید..
من:تو میشنوی ولی داری اذیتم میکنی..باید بهت بگم کار جالبی نیست زین..
به صورت خوشگل و بی نقصش نگاه میکردم..
من:به چشمات نیاز دارم زین..خواهش میکنم..قول میدم دیگه نزارم برات اتفاقی بیوفته ..شایدم باهام قهری..هان؟
پلکاش تکون خورد..موژه های بلندش..لنتی بهم نگاه کن..
من:تو میتونی بهش غلبه کنی..من میدونم..تو قوی ای..کام آن زین
آروم پلکاشو باز کرد..
خدایا..زین..من:زین..عزیزم..خدایا شکرت..
VOCÊ ESTÁ LENDO
Depend On Him
Fanfic{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry