#30
نایل:پیداش میکنیم..آروم باش لیام..خواهش میکنم..خدایا من اون آشغالو با دستای خودم خفه میکنم..
من زینو پس میگیرم..به هر قیمتی که شده..بالاخره نایل و کول موفق شدن منو ببرن تو ماشین..
عجب شب بدی..عجب گندی زدم..بخاطر بی احتیاطی من زین الان دست اون کثافته..نایل:لیام میشه ببریمت بیمارستان؟تیر هنوز تو دستته..
من:نه..زینو پیدا کن..
نایل:خب بزار برسیم خونه..
خیلی حالم بده..هیچ وقت اینجوری نبودم..احساس میکنم ی تیکه از وجودمو گم کردم..
رسیدیم خونه و نایل بلافاصله به اورژانس زنگ زد..
من:نایل..پیداش کن.وقت برای من نیست...جون اون تو خطره..
نایل:دو دیقه خفه شو لیام کلی خون ازت رفته لنتی..بمیری چجوری میخوای زینو پیدا کنی؟هان؟
هری و لویی باهم رسیدن..
هری تا منو دید شوکه شد و اومد سمتم..
هری:لیام..صورتت شده مث گچ
حتی جون جواب دادن بهشو ندارم..
هری آروم نشوندتم رو مبل..هری:نایل اورژانس خبر کردی؟
نایل:معلومه که اره..
من:نایل یکبار دیگه بهت میگم..
نایل:باشه اه..الان میبینم..
سریع رفت لبتابشو روشن کرد..
نایل:تف به این لبتاب..
با مشت کوبید رو میز..کابل شارژشو زد به برق و نشست پاش..
اورژانس اومد و تیر توی بازومو در اورد..و ی سرم بهم زدن و رفتن..
فاک به من..چجوری تونستم به پای زین شلیک کنم..چه دردی کشیده..لنتی..نباید میزاشتم سایمون زین منو ببره..لویی:لیام..پسر یچیزی بخور
هری:الان یچیزی میارم بخوره..
من:نمیخوام..برام پیداش کنید..همین..
هری:لیام بخدا تلاشمونو میکنیم..
من:اگه بلایی سرش بیاره خودمو نمیبخشم..
انقد آروم گفتم که خودمم نمیشنیدم..
لویی:نمیتونه..تو نمیزاری..به شرط اینکه خودت زنده بمونی.
هری:لویی راست میگه..
بی اهمیت به حرفاشون به نایل نگاه میکردم.
من:چی شد نایل؟
نایل:نمیدونم چرا..
من:چیو نمیدونی؟
نایل:از رو ردیابش نمیتونم پیداش کنم..
لویی:این یعنی چی؟
![](https://img.wattpad.com/cover/166550195-288-k382536.jpg)
BINABASA MO ANG
Depend On Him
Fanfiction{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry