#61_Polaroid(acoustic)_Liam Payne & Lennon Stella

270 44 0
                                        

#61
نایل:تمومه؟

من:شنیدی چی گفت دکتر؟

نایل:اوهوم..

ی خمیازه کشید..لبخند زدم..

من:برو خونه بخواب..اذیت شدی اینجا

نایل:خوابم میاد ولی نمیتونم برم..

من:چرا نمیتونی؟برو دیگ..من خوبم

سعی کردم متقاعدش کنم ولی فایده نداشت

نایل:نوچ نمیرم..من برم ببینم قهوه میشه پیدا کرد الان یا ن..

من:از دست تو..باش برو..

بازم خمیازه کشید و رفت..
نمیدونم الان چ شکلیم..حتما شبیه زامبی شدم..صورتم که داغون شده زیر چشمام گود افتاده..چشمام پف کرده..

نایل زود برگشت..دوتا لیوان قهوه دستش بود..اومد نزدیک و نشست کنارم یکیشو داد دستم..

نایل:بخور اینو دیگ لطفا وگرنه میریزمش رو سرت

من:باشه..باشه خب..

از قهوش خورد و چشماشو مالوند..

من:نایل..میدونی..نمیخواستم اذیت شی..

نایل:اذیت نشدم..بعدشم تو منو بزور نگه نداشتی..خودم موندما..

من:خب من جوری رفتار کردم که نگران شدی..

نایل:لیام..ی بار دیگه دربارش حرف بزنی خودتو میفرستم بری..

بهش نگاه نکردم و یکم از قوه ام خوردم..

نایل:فکر کنم تو این تایم بتونیم بریم خونه لباس عوض کنیم ی دوش بگیریم..

من:آره..تو برو..

نایل:گفتم بریم..نگفتم برم که..پاشو..

من:نایل حس ندارم بخدا..

بازومو کشید و بلند شدم..
رفتیم تو محوطه ی بیرون بیمارستان..

نایل:بزار تاکسی بگیرم..

من:کاش میگفتم کول بیاد دنبالمون...

نایل:تا اون بیاد کلی طول میکشه..

من:آره..

نشست تو تاکسی و نشستم صندلی کنارش..

راننده تاکسی رادیو رو روشن کرد..

آهنگی که پلی شد ی آهنگ ملایم بود..
چشمامو بستم و بهش گوش دادم..

نایل:لیام..پاشو رسیدیم..

من:واقعا خوابم برد؟چند دیقه؟

نایل:آره..ی نیم ساعتی میشه حدودا..

با دستام رو چشمام کشیدم و درو باز کردم و از ماشین پیاده شدم..نایل زودتر پول راننده رو داد.

در خونه رو باز کردم و نایل پشت سرم اومد تو..

من:برو حموم..لباسم تو اتاق پایینی هست..بردار

Depend On HimWhere stories live. Discover now