#110

206 31 3
                                    

#S2_10

Liam pov
چشمامو باز کردم گوشیمو چک کردم،ی تکست از زین بود
چی؟
صبر کن ببینم،این نمیتونه درست باشه
سر جام نشستم و تکستو خوندم
قلبم داشت از دهنم میزد بیرون
"لیام،باید بیایی پایین،همین الان"
تا تکستشو خوندم از جام بلند شدم و از اتاق زدم بیرون
امیدوارم منظورش از پایین همینجا باشه
پایین پله ها منتظر ایستاده بودم،از استرس نمیتونستم زیاد اینور اونور برم

من:زین؟

بلند صداش زدم

اون چطوری باید اینجا باشه،من خیلی احمقم

من:زین،اگه اینجایی جوابمو بده،خواهش میکنم

مغز و زبونم هماهنگ نبود

یکی از پشت چشمامو گرفت سریع سمتش چرخیدم،چشماشو دیدم سرجام میخکوب شدم،سریع لباشو گذاشت رو لبام،بغلش کردم
بعد از بوسه ی چند ثانیه ای نمیتونستم ازش جدا شم

من:زین،تو،چجوری برگشتی؟

میخواستم از خوشحالی گریه کنم،اون تو بغلمه

زین:خیلی دوست دارم لیام،هیچ وقت فراموشم نکن

من:منم عاشقتم لنتی چی داری میگی،زین میگم چجوری اومدی اینجا؟

به چشمای خوشگلش نگاه کردم بغض کرد و از بغلم اومد بیرون دوید سمت درد
از جام نمیتونستم تکون بخورم

من:شت نه،وایسا..کجا میری زین؟

داد میزدم

زین:کاش میشد بازم بمونم،ازشون خواستم همین بار آخرو ببینمت،همین قدر کوتاهم برام کافی بود

من:چی میگی،کیا؟من نمیزارم بری زین،بخدا نمیزارم

زین:منو ببخش،خیلی دوست دارم

نذاشت حتی جوابشو بدم و سریع از در خارج شد،از ترس داشتم عرق میکردم

من:زین نرو،خواهش میکنممم

فریاد میزدم،التماس میکردم،ولی نمیتوستم از جام تکون بخورم،نمیتونستم برم دنبالش

فریادم با بغض و بعد با گریه هام قاطی شد
صدای آلارم گوشی میومد
هنوز گریه میکردم

چشمامو باز کردم و سرجام نشستم،نفس نفس میزدم و خیس عرق شده بودم

من:فاک،فاک

آلارمو خاموش کردم و گوشیو پرت کردم کنار روی تخت

من:این..فقط..ی کابوس..فاکی بود..

نفسام داشت کم کم مرتب میشد
ناخودآگاه زدم زیر گریه
چرا باید اینجوری بیاد تو خوابم؟
چرا بدون هیچ دلیلی گذاشت و رفت؟من نمیتونستم تکون بخورم،نمیتونستم دنبالش برم

من باید امروز ببینمش،حتی شده از پشت شیشه

در اتاق زده شد و یکم تو جام لرزیدم
فاک،انگار هنوز تو خواب گیر افتادم

Depend On HimOù les histoires vivent. Découvrez maintenant