#43
Zayn pov
لیام این چند دیقه آخر خیلی مشکوک بود و حرفی نمیزد
رسیدیم خونه..هنوز دم در بودیم..من:قشنگ ترین پیاده روی بارونی عمرم بود..
لیام:تو قشنگش کردی..
بهم لبخند زد و رفتیم داخل..
نایل رو مبل نشسته بود و پتو دورش بود و به صفحه گوشیش ذل زده بود..
رفتم پیشش نشستم و اسپری رو دادم بهش و لبخند محوی زد..زیر لب تشکر کرد
رو صفحه گوشیش عکس سلفی خودش بود و اولیویا که داشت لپشو میبوسید..
نایل:میبینی چقد خوشگله..
منظورش این بود که به عکس نگاه کنم..
من:نایل از ته دلم میخوام بهش برسی باور کن..
نایل:خیلی خوبه کمکم میکنید..
لیام اومد رو برومون نشست..
لیام:آم..راستی عزیزم..ساعت 2ونیم 3میریم دم خونه ی دوست دختر نایل..
نایل:دوست دختر سابق..
سرشو انداخت پایین..و سرفه کرد..
من:هی..اون عاشقته..من مطمعنم..
نایل:نباید ولم میکرد..
من:شاید مجبور بوده..نایل خودتو نباز..امروز میبینیش..ازش بپرس واقعیت چی بوده..
نایل:نمیدونم..نمیدونم حتی وایسه بخواد درباره ی من حرف بزنه..
بازم سرفه کرد..
من:بزن اون کوفتیو..
به اسپری اشاره کردم و برداشت و ی پاف زد و نفس عمیق کشید..
لیام:حالا بزار بریم ببینیم..نباید زود قضاوت کرد..
من:راست میگه..
ساعت گذشت و دیگه 2ونیم شده بود..
Liam pov
نایل شدید استرس داشت..زینم هرچی سعی میکرد آرومش کنه خودش بیشتر عصبی میشد..
غذا یچیزی خوردیم و با ماشین راه افتادیم سمت آدرسی که نایل داده بود..نایل:لیام..بهتر نیست بریم دم کتابخونش؟
من:خب زودتر بگو دیگه برادرِ من..باشه..آدرس بده..
نايل:ببخشید..یهو فکر کردم ممکنه باباش بیاد بیرون..زیاد دور نیست برو سمت چپ..
آدرس داد و رسیدیم نزدیک ی کتابخونه..یکم دورتر پارک کردم..
من:عکسشو ببینم..
نایل سریع صفحه گوشیشو نشونم داد..
من:حله..
از ماشین پیاده شدم و ی نگاه به زین کردم..عصبی بود..
در عقب ماشینو باز کردم و دستاشو گرفتم..

ESTÁS LEYENDO
Depend On Him
Fanfic{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry