#91
Zayn pov
دیشب اصلا شب خوبی نبود،همش منتظر بودم
فقط اینکه الان تو بغلمه حالمو خوب میکنه
انگار همش داشت خواب بد میدید
اخم از بین ابروهاش محو نمیشد
روی صورتشو ناز کردم
چشمای پف کردشو باز کرد و چند بار پلک زد و بهم نگاه کردلیام:ساعت چنده؟
من:۹ نشده هنوز
پوفی کشید و بازم چشماشو بست،روی پیشونیش بوسه طولانی گذاشتم
من:امروزم میری؟
لیام:آره
با بی حوصلگی گفت دستشو کشید روی صورتشو سرجاش نشست
لیام:من میرم دوش بگیرم
پاشد و از اتاق رفت بیرون
چشه؟چرا اینجوری میکنه؟
خیلی عوض شده این دو روز
فشار روش خیلی زیاده،ولی من نمیخوام با من سرد باشه
میخوام باهام حرف بزنهمنم پاشدم و رفتم طرف حموم،پشت در ایستادم،امیدوارم عصبی نشه،نفس عمیق کشیدم
دستمو آوردم بالا تا دستگیره رو بگیرم
ولی منصرف شدم
برگشتم تو اتاق
نشستم رو تخت و به لباساش نگاه کردم
چرا حس میکنم ی اتفاقی افتاده
دیشب خیلی دیر کرد
بعد تکستی که فرستاد بازم خیلی طول کشید تا برسه،اینجا یچیزی مشکوکه
چی میگم من؟خب شغلش همینه دیگه،اون ی پلیسه زین..اینو بفهم
ولی من دوست ندارم،نمیتونم همش استرس اینو داشته باشم سالم برگرده پیشم
امروز بعد از چند روز بالاخره هوا بارونی نیست،حداقل برا چند ساعت ابر تو هوا نیست،کاش میشد برم بیرون
دلم براش تنگ شده
انگار نه انگار چند دیقه پیش تو بغلش بودم
اون حواسش به من نبود
فکرکنم زیادی لوس شدم که الان به این بی محلی کردنای ساده حساس شدم
ساعتو نگاه کردم،خب باید قرصمو بخورم
روی میز بغل تختو نگاه کردم ولی قرصام اونجا نبود
فک کنم پایین جا گذاشتم
پاشدم و با بی حوصلگی رفتم پایین
نایلو دیدم که رو کاناپه خواب بود
قرصمو خوردم و ی لیوان آب اضافی برا خودم پر کردم و رفتم کنار نایل نشستم،صدای نفساش سنگین شد و یکدفعه سرجاش نشست و دستشو گذاشت رو سینه اشمن:هولی شت نایل خوبی؟
نفس نفس میزد،همون لیوان دستمو دادم بهش
میلرزید،دستمو گذاشتم پشت کمرش و داشتم سعی میکردم کمک کنم نفس بکشهنایل:زین،این..این اصلا خوب نیست
من:چی شده نایل؟چی دیدی؟
نایل:نمیتونم بگم..گکاش از جلو چشمام بره اون صحنه..فاک
من:هروقت آروم شدی اگه نیاز داشتی بگی برام تعریف کن
یکم دیگه هم پیشش نشستم تا آروم ش،
خیالم که راحت شد پاشدم و برگشتم تو اتاق
لیام لباساشو پوشیده بود و آماده بود که بره،داشت به لباسش عطر میزد،بوی عطرش انقدر زیاد بود که از بیرون اتاق هم میشد حسش کرد

ESTÁS LEYENDO
Depend On Him
Fanfic{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry