#46
بالاخره از بغلش اومدم بیرون..دهنمو کج کردم و ازش فاصله گرفتم خواستم برم ی سمت دیگه که دستمو گرفت..
هری:چی شده لو؟
من:هیچی..لباساتو عوض کن..خسته ای..
لبخند مصنوعی زدم..
زیر لب یچیزایی گفت و اخم کرد و رفت تو اتاق..
خب حتما خسته اس..نباید اینجوری رفتار میکردم..
رفتم تو آشپزخونه یچیزایی رو از یخچال اوردم بیرون..شاید بتونم غذا درست کنم..آشپز بدی نیستم ولی حالم خوب نی..سرم گیج میره از بس سیگار و با سیگار روشن کردم..ولی باید یکار کنم هری خوشحال شه..
هری:لویی؟وات د هل؟..این همه سیگار؟
با عصبانیت داد میزد و به روی میز اشاره میکرد
من:ببخشید..خودم جمعشون میکنم..
هری:موضوع جمع کردنش نیست..مسئله اصلی خودتی..روانی ریه هاتو سوزوندی..
اینجوری عصبانی ندیده بودمش..
من:مهم نیست هری..دفعه اولم نیست سیگار میکشم..
صدای منم داشت کم کم بالا میرفت..
هری:میخوای همینجوری سیگار بکشی؟خب ادامه بده آفرین..
دستاشو تو هوا تکون میداد..
من:آره ادامه میدم..چون نبودی بجاش باهات حرف بزنم..
هری:کار داشتم..نمیفهمی؟الان که اومدم..
من:بیخیال هری..
رفتم سمت اتاق و ژاکتمو برداشتم و رفتم سمت در..
هری رو مبل نشسته بود و دستش رو صورتش بود..
نمیخواستم متوجه رفتنم بشه..خون به مغزم نمیرسه،فقط میخوام بزنم بیرون
هری:کجا میری؟
من:قبرستون
قبل از اینکه پاشه از در رفتم بیرون..
Harry pov
من:لنتی کجا میری؟
داد زدم و دنبالش دوییدم..ولی خیلی سریع تر ازین حرفا بود..هرچی میدوییدم نمیرسیدم..درد تو پام زیاد شد..لویی تو تاریکی شب محو شد..نفس نفس زدم و وایسادم..دستامو گذاشتم رو زانوهام..من مثلا ی پلیسم؟نمیتونم بدوم..هوفف
نه این دیگه چ کابوسیه..چرا الان؟چرا گند زدم..
اون بهم نیاز داشت..نباید ناراحتش میکردم..
من:خیلی احمقی استایلز..
داد زدم..تو خیابون تنها وایستاده بودم..بارون لنتی ای که همیشه میباره میخورد تو صورتم..باد گرفته بود..
ینی الان تو این هوا کجا رفت..
بالاخره قدمامو سمت خونه برداشتم..کلی راه رو دویدم..فکرشم نمیکردم انقد دور شده باشم..تو تاریکی محو شد
سردرد..نه الان وقتش نیست..باید به لیام زنگ بزنم..شاید بره اونجا..
YOU ARE READING
Depend On Him
Fanfiction{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry
