#S2_5
آروم صداش زدم و باحالت مَنگی چشاشو باز کرد
من:خوبی؟هوفف..لیام
از ترس هول کرده بودم
لیام:ها؟نمیدونم هری..چی شده؟
من:بیا اینو بخور گرمه،فشار خونتو تنظیم میکنه
لیام:میل ندارم
من:شوخیت گرفته لی؟پاشو بخور فشارت خیلی پایینه لنتی
دستشو گرفتم و دیدم که چقدر یخ کرده
لیام:باشه باشه،فقط حرص نخور هری
فکر کنم استرس از صورتم کامل مشخص بود..لیوان شیرکاکائو ی گرمو دادم دستش،با دوتا دستاش نگهش داشت.
من:قیافتو تو آینه نبین بنظرم
لیام:قصدشم ندارم
من:از رو نمیریا،لیام،یکم محکم باش،اون کسی که بهت نیاز داره چجوری به تویی که داری میشکنی پشتش گرم باشه ها؟
لیام:سخته هری
من:باورکن میفهمم،لنتی دوست پسر خودمم اونجاس،از هرکی بهتر من میفهمم چی میگی،پس تمومش کن
لیام:شاید چون دیگه ضعیف شدم نه؟من اون لیامه قبلی نیستم
من:معلومه ک همون لیامی،فقط خودتو نباز،باهم از پسش برمیاییم پسر
دستمو گذاشتم رو شونش،به زور ی لبخند کمرنگ زد
لیام:امیدوارم همه چی درست شه..دیگه تحمل ندارم
من:با وکیلشون صحبت میکنم،تو این هفته کارامونو تنظیم میکنیم،نگران نباش
لیام:آره...شت،هری!
با حالتی که انگار چیزی یادش اومده باشه بهم نگاه کرد
من:چیه؟
منم از این همه حیرت لیام تعجب کرده بودم
لیام:اصلاََ حواسم به مامان و خواهر زین نبود..فاک خدایا
دستشو گذاشت رو سرش
لیام:همین که با این وضعیت فهمیدن چی بین منو زین بود سنگین بود،حتی نفهمیدم رفتن خونه یا نه
من:فک کنم شان رفت دنبالشون
لیام:گوشیم کو؟بهش زنگ بزنم
با سردرگمی دنبال گوشیش تو جیب کت چرمش میگشت
پیداش کرد و نفسشو داد بیرونمن:خودم بهش زنگ میزنم،بنظرم بجاش به خواهر زین زنگ بزنی بهتر باشه
لیام:آره،الان تماس میگیرم
Louis pov
این سلول چهار تا تخت داره،ولی هنوز ی تخت خالیه،یعنی صاحبش نی چون وسایلاش هست
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Depend On Him
Hayran Kurgu{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry