#83
Harry pov
کول بعد ازینکه منو دم ماشینم پیاده کرد رفت
سوار شدم و برگشتم سمت خونه
از خستگی دارم میمیرم،کتمو پرت کردم ی گوشه،برا خودم ی ودکا ریختم و رو مبل نشستم،گذاشتم طعمش گلومو بسوزنه و بره پایین
هوا تاریک شده دیگه چشمام به زور باز میشه
کی باید بهش بگم؟
چجوری باید بگم؟
باور میکنه حرفامو؟اگه نخواد ببینتم چی؟Zayn pov
بعد از ی رانندگی نیم ساعته رسیدیم به نزدیک ی رستوران،واقعا لوکسه
من:لیام اینجا خیلی..
لیام:بیب ببخشید..میدونم مناسب نی..تو لیاقتت بیشتر ازینه..
من:نه نه،لیام اینجا خیلی خوبه،خیلی زیاد
لیام:خوبتر از تو که نداریم،حالا بیا بریم
دم رستوران نگه داشت و از ماشین پیاده شدیم سوییچو داد دست خدمت کار تا ماشینو پارک کنه
دستمو به بازوش گرفتم و وارد رستوران شدیم،چندتا از گارسن ها لیامو مستر پین خطاب میکردن و بهمون خوش آمد میگفتن،نشستیم روی میزی که برامون رزرو شده بودمن:لی،همه میشناسنت؟
کتشو در اورد و خدمتکار سریع اومد نزدیکش و ازش گرفت
لیام:خب یجورایی آره
من:اینجا خیلی قشنگه
لیام:نه بیشتر از چشمای تو
دستامو گرفت،اون چطوری میتونه منو مست خودش کنه؟
ی گارسون اومد و برامون شامپاین سرو کردلیام:چی میخوری عزیزم؟
من:هرچی تو بخوری،من زیاد میل ندارم
لیام:امشب باید بخوری،نمیشه که..
با دست به گارسون اشاره کرد و چند جور غذا سفارش داد
من:لیام اینا خیلیه
پول برای این همه غذا واقعا زیادیه
لیام:از هرکدوم که دوست داشتی بخور هیچ ایرادی ندارهبعد از حدود یک ساعت غذا خوردن و خندیدن به حرفای لیام تصمیم گرفتیم بریم
لیام:بریم لاو؟
من:بریم،خیلی خوردم،خندوندیم نفهمیدم چقد خوردم
لیام:عه ازین به بعد همیشه همینکارو میکنم پس
ریز خندیدم و از جامون پاشدیم
بعد از اینکه از رستوران اومدیم بیرون و تو ماشین نشستیم متوجه یچیزی شدم
من:لیام؟تو اصلا پولی دادی برای غذا؟
با تعجب پرسیدم و خیلی ریز خندید و روشو کرد بهم،پیشونیمو بوسید
لیام:میدونستم بالاخره میپرسی
خب،میدونی..رستوران خودم بودم،البته خواهرم مدیریتش میکنه
![](https://img.wattpad.com/cover/166550195-288-k382536.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Depend On Him
Fanfic{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry