Depend On Him

#17_Body_Loud Luxury,Brando

#17

اون واقعا ذوق داره..تعجب میکنم برای این علاقه اش..
اصلا میتونه کل این کتابا برا اون باشه..

داستانای عاشقانه ای که اینجا خوندم هیچ کدومو باور نداشتم..تا اینکه اون اومد تو زندگیم..تو این مدت زمان کم..
براش حاضرم هر کاری بکنم..فقط بهم بگه منو دوست داره..
ولی فک کنم گند زدم..نباید یکاری میکردم پاش داغون شه..
خودمو نمیبخشم تا خودش بهم نگه که منو بخشیده..
یه نگاه به خودم کردم ...خب خیلی خوبه هنوز لباس تنم نکردم..با کف دستم آروم زدم تو پیشونیم

من:زین..من برم ی چی تنم کنم میام..

زین:باشه..

حواسش خیلی پرت کتابا شده..

میتونم بشیم کل روز نگاهش کنم که داره از کتابا لذت میبره..

رفتم تی شرت تنم کردم..
ازونجایی که حوصله آشپزی ندارم میگم ی چیزی بیارن از بیرون مثل اکثر مواقعی که خدمتکارا خونه نیستن
بازم برگشتم تو کتابخونه..
نشستم پیشش..

من:خب چی میخونی؟

زین:عامم.. madame bovary..احساس میکنم باید خوب باشه..

من:اره خوبه..ازش لذت ببر..

زین:خب اینجا خیلی خوبه..آدم همش میخواد سریع ی کتابو تموم کنه بره سراغ بعدی..

من:اوهوم..من همشونو خوندم..

زین:وات؟لیام داری شوخی میکنی؟

من:واقعا خوندم..دونه به دونه..من خیلی تنها میموندم تو این اتاق..

زین:خب..چیزه..من ازت معذرت میخوام..نباید خراب میکردم..

روشو کرد سمت کتاب تو دستش..

من:به من نگاه کن..

با دستور ولی نه با عصبانیت بهش گفتم..
سرشو برگردوند سمتم..
چشماش خدایا..کنترلم از دست میره به چشاش نگاه میکنم..چطوری انقد خوشگلن.؟موژه های بلندش..خدای من..

من:تو هیچیو خراب نکردی..تو باعث شدی من معنی عاشق بودنو با کل وجودم درک کنم..بتونم بفهمم کسی تو این دنیای لعنتی هست که حاضرم براش جونمم بدم..

مات و مبهوت نگاهم میکرد..تو چشماش بغضشو میتونستم ببینم
پرید بغلم..

زین:لیام من خیلی دوست دارم..خیلی..تو ی فرشته ای که خدا برام اورد رو زمین..

بقیشو با گریه گفت..

زین:کاش نمیرم و بتونم برات جبران کنم...خیلی میترسم ..خیلی برام سخته..فکر کردن به مرگ منو میترر..

من:هیششش..آروم زین..من پیشتم..تو خوب میشی..نیازی به جبران نیست..من برا عشق زندگیم این کارا رو کردم..

بیشتر بهم چسبید منم بغلش کردم..گذاشتم نفساش آروم بشه،تپش قلبشو میشنیدم
انقد تو بغلم موند که خوابش گرفت..پلکای خوشگلشو رو هم گذاشت..
زین ی الهه اس..شکی ندارم..