#96
Harry pov
با صدای باز شدن پنجره از خواب بیدار شدم
از بغل لویی اومدم بیرون و رفتم سمت پنجره
هوا تازه داشت روشن میشد،بخاطر باد شدیدی که میومد پنجره باز شده
چندبار پلک زدم و به اطراف نگاه کردم
ابرومو انداختم بالا و پنجره رو بستم برگشتم و خمیازه کشیدملویی:مگه ساعت چنده هز؟
با ی چشمش بهم نگاه میکرد،صدای گرفتش بخاطر اینکه خواب بود دلمو برد،ناخداگاه لبخند زدم
من:نمیدونم ساعت چنده،بخواب عزیزم چیزی نیست
رفتم زیر پتو و بغلم کرد
چشمامو بستم ولی صدای شکستن یچیزه شیشه ای بازم نذاشت بخوابملویی:چی شده؟
من:بزار برم ببینم
تی شرتمو تنم کردم،گوشیمو از رو میز برداشتم،در اتاقو باز کردم و آروم آروم قدم برداشتم
ینی چی شیکست؟اونم این ساعت..درسته تو خونه تنها نیستیم ولی حس خوبی ندارم
رسیدم به آشپزخونه و حس کردم ی سایه دیدممن:کی اونجاس؟
کسی جواب نداد،هنوز همه جا تاریک بود
رفتم جلوتر تا چراغو روشن کنم
کلید برقو زدم ولی روشن نشد،چندبار امتحان کردم ولی فرقی نکرد،برقای لنتی رفته بود
بازم صدا اومد
چراغ قوه گوشیمو روشن کردم و جلوم گرفتم
دنبال صدا گشتم
شیشه خورده رو زمین پخش شده بود
داشتم بهشون نگاه میکردم که یکی از در رفت بیرون
شت..پس واقعا یکی اینجا بود
دنبالش رفتم ولی چیزی ندیدم،هرچقد به همه جا نگاه میکردم چیزی معلوم نبود
هوا گرگ و میش بود و همه جا سکوت و فقط صدای باد شنیده میشددستمو لای موهام کشیدم و برگشتم برم سمت خونه که ی درد عجیب تو سرم پیچید و همه جا سیاه شد
Louis pov
من:هری؟؟؟
جواب نداد،کجا رفت پس؟
الان بیست دقیقه ای میشه که رفته
سرجام نشستم و بازم صداش زدم
گوشیمو از رو میز برداشتم و شمارشو گرفتم
چرا جواب نمیدی لنتی اه
دیگه داشتم نگران میشدم،از جام بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون بازم شمارشو گرفتم
تو خونه راه میرفتم،یکم دقت کردم
صدای زنگ گوشیش میومد،سمت صدا رفتم
به در رسیدم ،نیمه باز بود..کامل بازش کردم
چیزی که جلوم دیدمو باور نمیکردم
زانوهام سست شد
دویدم سمتش و رو زانوهام نشستممن:هری؟عزیزم..چی شده هری پاشو؟
شونه هاشو تکون دادم و به سمت خودم برگردوندم،چند بار روی صورتشو ناز کردممن:هری،عشق من..بلندشو..
از شوک حتی منم نمیتونستم از جام پاشم
نایل:وات د هل لویی؟اینجا چه خبره!؟
با وحشت داد زد
من:نایل کمکم کن ببریمش تو
![](https://img.wattpad.com/cover/166550195-288-k382536.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Depend On Him
Fanfic{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry