#95
Liam pov
من:خب الان میگم دنبال مادر و خواهرتم برن زین
زین:مرسی لیام
سرمو براش تکون دادم
از اداره براشون ماشین فرستادم تا بیارنشون اینجا
صدای در اومد
من:وایسید خودم باز میکنم
از جام بلند شدم و رفتم سمت در..از چشمی نگاه کردم
وقتی هری و لوییو دیدم نفسمو دادم بیرون
درو براشون باز کردم
من:سلام
هری:هی پینو..همه قراره ی جا بمونیم؟
من:آره،باید احتیاط کنیم
هممون رفتیم پیش هم نشستیم
لویی و زین باهم حرف میزدن
هری با اخم با گوشیش ور میرفت
نایل داشت پشت تلفن با اولیویا حرف میزد
منم همش راه میرفتم،نمیتونسم بشینم
نمیدونم قراره چی بشه،به امن بودن این خونه هم شک دارم،این ترسناکه که ی پلیس نتونه جلوشونو بگیره تا خانوادشو نجات بده
هری:لیام،میشه ی لحظه بشینی؟
دستمو کشیدم رو صورتم نفسمو دادم بیرون و رو نزدیک ترین صندلی نشستم
هری:من هستم دیگه ،نگران نباش وقتی باهمیم
من:مرسی هری،ولی...
هری:ولی چی؟به چی فکر میکنی که نمیگی به ما؟
من:به اینکه اون مرتیکه ی آشغال بیشتر ازین حرفا خطرناکه
هری:میدونم لیام،باید تمومش کنی،باهم تمومش میکنیم
من:روزی هزار بار به خودم میگم کاش این پرونده به من نمیرسید
زین:آره..شاید اونجوری بهتر بود
بغض کرد و ی لبخند مصنوعی زد،سرشو انداخت پایین
من:شت،نه..منظورم این نبود
حالا بیا جمعش کن،فاک به این شانس
زین:مهم نیست،ولش کن
از جاش پاشد و با عصبانیت رفت،خواستم برم دنبالش که هری نذاشت از جام بلند شم
هری:بزار یکم تنها باشه
من:گند زدم
صدای در اومد و ازجام بلند شدم و رفتم دروباز کردم،تریشا و صفا باهم اومدن داخل راهنماییشون کردم سمت اتاقی که قرار بود این چند روز اونجا باشن
تمام مدت سعی میکردم لبخند بزنم و مثلا روی باز نشون بدم
تریشا:زین حالش خوبه؟
من:آره،خوبه داره استراحت میکنه
صفا:میشه بیدار شد ببینمش؟
من:معلومه که میشه،بهت خبر میدم
صفا:ممنونم
من:چیزی نیاز داشتید بهم بگید،من میرم،راحت باشید
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Depend On Him
Фанфикшн{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry
