#26
زیر بغلمو گرفت و کمکم کرد بتونم برم بالا از پله ها..
رو تخت خوابیدم ..
نمیخواستم بره...
داشت میرفت که دستشو گرفتم..من:لیام..تروخدا بمون پیشم..نرو..نمیتونم..
بهم لبخند زد و روی دستمو بوسید..
لیام:باشه عشق من..
اومد پیشم رو تخت دراز کشید و به سقف نگاه میکرد..
بهش نزدیک شدم
سرمو گزاشتم رو سینه اش..
لای موهام دست میکشید..لیام:خیلی دوست دارم..
من:منم همینطور ..
همونجا با صدای قلبش خوابم برد..
Louis pov
سردرد زین...فکر میکردم برای فشار اون دزدی بود..ولی هنوزم همونجوریه..
بدجور نگرانم میکنه..حس خوبی ندارم..
از ی طرفم معلوم نیست این یارو کیه داره منو میپاد..بهم گفت دوستم داره..خب..اینا یعنی چی لنتی..از ی طرف دیگه ام نایل..قلب داغونش که هیچیو بهمون نمیگه...اون دختره ی لنتی داغونش کرد..نایل مث قبلا نمیخنده..شیطونیاش مث اون موقع ها نیست..
و اما اون پسر پلیسه...اونم به دلایل نا معلومی کتکت خورده..
باید اعتراف کنم با وجود کبودی و زخمای رو صورتش هنوزم جذابه..لنتی خط فکش از منم بیشتره..البته فکر کنم..انقد که نگاه کرد بهم منم از رو نرفتم بهش ذل زدم تا سرشو انداخت پایین..اینا چیه دارم میگم من؟
چقد فکرام آشفته اس..نایل:هوی؟لو!
جلو صورتم بشکن زد..
نایل:کجایی؟چرا غرق شدی؟
من:هیچی..سردرد زین نگرانم کرده..
نایل:شت..هنوزم سرش میگیره؟
لویی:منم نمیدونستم تا همین چند دقیقه پیش که لیام بردش..
نایل:خداکنه چیزی نباشه..بیا اینجا رو ببین..چندتا از دوربینا رو هک کردم..
من:دمت گرم..ببینم!!!.
رفتم جلو و به صفحه لبتاب نگاه کردم..اوهههه..کلی دوربین..
من:باید لیامو صدا کنیم..
نایل:برو..
از اتاق رفتم بیرون هری هنوز همونجا نشسته بود..دستاشو مشت کرده بود زیر چونه اش..و با اخم به ی جا خیره شده بود..
رفتم جلوتر ..
من:ام...لیام کجاس؟
انگار تازه متوجه اومدنم شد..
هری:طبقه بالا تو اتاقشون..
اتاقشون..زین و لیام..خیلی خوبه..
من:عه مرسی..
داشتم میرفتم
هری:اممم چیزه..بهتره نری..
من:چرا؟
هری:من تجربه دارم..اگه وسط آرامشش بری صداش کنی کلی داد و بیداد راه میندازه..

ESTÁS LEYENDO
Depend On Him
Fanfic{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry