#36_Strip That Down_Liam Payne♡+_+♡

383 57 23
                                    

#36
سرشو برد عقب تر و من گوشمو گذاشتم رو سینه اش

آرامش..چشمامو بستم به صدای قلب بزرگش گوش میدادم..

لیام دستشو میکشید رو کمرم..
سرمو بو میکرد و میبوسید..

من:زودتر منو ببر خونه..اینجا رو دوست ندارم لی..

لیام:میبرمت عزیزم..خوب شو میبرمت..

صدای در اومد و از هم فاصله گرفتیم..

دکتر با دو سه تا پرستار اومدن داخل..

دکتر:آقای پین..میتونید چند لحظه بیرون تشریف داشته باشید تا معاینه اشون کنیم..

لیام:آم..آره حتما..

من:نمیشه بمونه؟

دکتر:بیرون باشن بهتره..

لیام:پشت در منتظر میمونم..

درو باز کرد و رفت بیرون..

دکتر:خب..حالت چطوره؟

من:باید چجوری باشم؟

دکتر:جسمی رو که من میدونم..روحی رو هم که خودت باید بگی بهم..تا اونم بدونم..

من:خوبم..

دکتر:آفرین..خیلی خوبه..میدونی که باید تا دو سه روز دیگه عمل شی؟

من:آره..میدونم..

دکتر:ولی اگه میخوای میتونی بری خونه..و روز جراحی بیایی..

من:آره..خب اینجوری خیلی خوبه..

دکتر:باشه..پس تا 1ساعت دیگه که سرمت تموم شد مرخصی..

من:ممنون دکتر..

پرستارا برام سرم رو عوض کردن و دکتر هم چندتا امضا روی برگه ها زد و رفتن..یعنی میخوام برم خونه؟یعنی مامانم دیگه برگشته؟صفا رو میتونم بغل کنم؟دلم براشون خیلی تنگ شده

Liam pov

پیش نایل نشسته بودم و با گوشیم ور میرفتم..در باز شد و از جام بلند شدم..نایلم همینطور..

من:دکتر..وضعیت چطوره؟

دکتر:با خواست خودش امروز مرخصه..روحیشم خوبه..تا روز عمل همینجوری بمونه عالیه..

من:خیلی ممنونم ازتون..

سرشو تکون داد و رفت..
منو نایل رفتیم داخل..

من:زین..میتونیم بریم..

ی لبخند گشاد صورتم بود

زین:اگه اینجوری بخندی من همینجا برات غش کنم

نایل:کام-آن پسرا..

طرز گفتن جملش بامزه بود،سه تامون زدیم زیر خنده

براش لباساشو اوردم..
کمک کردم و پوشیدشون..

من:نایل..با زین برید سمت ماشین من کارای ترخیص رو انجام بدم میام..

Depend On HimTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang