💫125👁

321 34 0
                                    

🍫مهران🍫

وقتی حرفم رو شنید یه لحظه هم مکث نکرد و دستش پشت سرم نشست و عمیق روی لبام رو بوسی و دست دیگه اش روی پهلوم گذاشت و چنگی ازش گرفت و لب زد:
جوری بدنت رو مال خودم میکنم که حتی بدون من نتونی نفس بکشی توله ی دلبرم!

تو گلویی و با عشق خندیدم که دست هاش رو زیر پیرهنم برد و تو یه حرکت از سرم درآوردش و دستش رو با خشونت روی سینه هام کشید و لباش روی جناغ سینه ام و بین سینه هام نشست و عمیق بوسید که آهی کشیدم و دستم رو توی موهاش فرو بردم و چنگی گرفتم که لباش روی یکی از سینه هام نشست خیس بوسید و مکید و گازی ازش گرفت که لب زدم:
اوممم...سزار...آه...

دست هاش سمت کوپول ها باسنم رفت و مالیدشون و میون انگشت هاش فشرد و روی ترقوه ام رو بوسید که بلندتر نالیدم و با خنده ای با لبای بسته گفت:
عروسک حشری من!

با ناز خندیدم که یه آن خوابوندم روی تخت و روم خیمه زد و لبام رو شکار کرد و داغ و عمیق بوسید.
جوری که انگار قصد کندن لبام رو داشت!

بوسه هاش که روی گردنم رسید ناله هام اوج گرفت.
انگار توی این مدت فهمیده بود که گردنم رو مورد هدف لباش و بوسه هاش قرار داده بود و قصد دلکندن ازش رو نداشت!

به بازوش چنگ زدم و نفس نفس زنان لب زدم:
اوم...آهه...بس...آهه...بسه...

چنگی از سینه ام گرفت و گفت:
تقصیر شیرینی گوشتته گل پسر...نمیشه سیری پیدا کرد!

خمار خندیدم و به موهاش چنگ زدم و خیره به چشاش لب زدم:
خیلی فوق العاده ای...وقتی لبات رو بدنم حرکت میکنه دیوونه میشم...زمان از دستم درمیره...هیچی رو احساس نمیکنم جز لذت و عشق!

لبخندی زد و روی لبام رو تک بوسه ای زد و گفت:
حالا کجاش رو دیدی گل پسر...میخوام ببرمت تو آسمون ها...

میون حرفش شلوارم رو از پام درآورد و دستی به رون هام کشید و روی هر کدوم رو عمیق بوسید که روی موهاش رو نوازش کردم!

💫Drown your gaze👁Where stories live. Discover now