🎵رادمهر🎵
روی صورتش رو بوسیدم که از دو طرف صورتم گرفت و خیره به چشام با شیطنت و چشای خمار لب زد:
اگه نزارم بوسم کنی چیکار میکنی؟!نوک بینی ام رو به نوک بینی اش مالیدم و گفتم:
اون وقت دیگه نمیتونم بزارم دست و پاهات آزادانه حرکت کنن!اخم کیوتی بین ابروهاش نشست و گفت:
یعنی میبندیم؟!تکخنده ای زدم و چشمکی بهش زدم و گفتم:
قطعا عزیزم...فکر کردی بعد اینکه سالارم بیدار شده میزارم از زیرم بیرون بیای پسرکم؟!خندید و آروم زد توی گوشم و چنگی از موهام گرفت و گفت:
که میخوای ببندیم؟!لباش رو به گردنم رسوند و آروم روش رو بوسید که چشام رو بستم و یهو فرو رفتن دندونش رو حس کردم و با لذت خندیدم و از پهلوهاش چنگی گرفتم و لب زدم:
حس میکنم یه بچه گربه ی ملوس توی بغلمه!با لبای غنچه شده نزدیک لبام اغواگرانه لب زد:
دوستش داری؟!دستم رو سمت باسنش بردم و انگشتم رو روی شیارش کشیدم که آهی کشید و روی گردنش رو عمیق بوسیدم و لب زدم:
دوست داشتن فقط برای یه لحظه اش هست...دیگه میخوام زندگیش کنم!لبخندی زد و منم با لبخند به بوسیدن گردنش ادامه دادم و بوسه هام رو کم کم به سمت ترقوه ی ریز و خوش تراشش و بعد سینه هاش و نیپل هاش بردم.
با هر بوسه آه میکشید و دیوونه ترم میکرد و پایین تنه ام به شدت نبض میزد!لبام رو به لباش رسوندم و همینجوری که میبوسیدمش روی تخت خوابوندمش بسته ی کاندومی که توی کشوی کنار تختم گذاشته بودم رو برداشتم و گفتم:
میخوام زودی بریم سر اصل کاری...مشکلی که نداری عزیزم؟!