🎵رادمهر🎵لمس بدن ظریفش داشت مجنونم میکرد!
حسی که از وجودش میگرفتم رو با بوسه هام و نوازش هام روی جای جای بدنش نشون میدادم و اون هم غرق لذت میشد!وقتی باسن سفید و کوچولوش رو دیدم یه لحظه هم نمیتونستم صبر کنم اما باید مراعات اولین های عروسکم رو میکردم.
زیادی پاک و دست نخورده بود و دلم نمیومد باهاش خشن برخورد کنم و تنها به برطرف کردن نیاز خودم فکر کنم.دستم رو نوازش وار روی ورودش گردوندم و دستم رو سمت لباش بردم و دو انگشتم رو وارد دهنش کردم که مستانه شروع به مکیدنشون کرد.
به حرکت خواستنیش لبخندی زدم و بند اول انگشتم رو واردش کردم که یهو خودش رو سفت کرد و نالید.زیادی تنگ بود و با حس عضوم داخلش آهی از میون لبام خارج شد.
از چونه اش گرفتم و لبام رو روی لباش گذاشتم و عمیق بوسیدمش که لب زد:
دوستت...دارم...خیلی...اوممم...لبخندی زدم و گفتم:
یکم شول کن جوجه پرستار...اینجوری انگشتم رو قطع میکنی که!با خجالت خندید و یهو مظلومانه گفت:
دردم اومد...می...میترسم...از با دیدن نگاه معصومانه و شنیدن صدای آرومش قلبم لرزید و روی صورتش رو نوازش کردم و روی گوشش رو بوسیدم و برگردوندمش و خیره به چشای سبز آبی اش لب زدم:
آخه عروسک...اگه میخواستم بترسونمت اینقدر میبوسیدمت و نازت رو میکشیدم؟!روی گردنش رو بوسیدم و بغلش کردم و بلندش کردم و نشوندنش روی رون هام و با خنده ی بانمکی دست هاش رو دور گردنم حلقه کرد و روی سینه اش رو بوسیدم و لب زدم:
حالا اجازه هست بخورمت دلبرکم؟!سرش رو روی شونه ام گذاشت و خیره به نیمرخم لب زد:
اوهوم...بیشتر بوسم کن!